- سلام دلفان | اخبار شهرستان دلفان| نخستین سایت خبری تحلیلی در دلفان - http://salamdelfan.ir -

روایتی از صعود غرورآفرین جوانان دلفانی به قلّه دماوند + عکس

سلام دلفان- هیئت کوهنوردی شهرستان دلفان اخیراً افتخار صعود به قلّه دماوند را کسب کرده اند. آنچه پیش رو دارید روایتی از این افتخار است که توسط یکی از اعضای این هیئت در اختیار سلام دلفان گذاشته شده است؛

صعود هیئت کوهنوردی شهرستان دلفان به قله 5671 متری دماوند، یادواره کوهنوردان فقید دلفان: احمدعلی جمشیدی و اسدعلی کبکی

هیئت کوهنوردی شهرستان دلفان در تاریخ 20 لغایت 23 شهریور موفق به فتح دماوند_ بزرگترین قله مخروطی جهان_ شد. در این صعود 10 نفر به اسامی: فضل اله زمانی(سرپرست گروه)، نعمت محمدی، صفر بدری محمدی، وحید فتح الهی، محمد مرادی، شریف مرادی، عبدالرضا نیازی، همت علی گنجی، ابراهیم کاظمی و قدرت اله کاظمی حضور داشتند.

pic001 [1]

pic002 [2]

pic003 [3]

pic004 [4]

شامگاه بیستم شهریور 92 بود. نیم ساعت از قرار گذشته و من طبق معمول، هنوز وسایل و کوله پشتی ام رو نبسته بودم. مرتب گوشیم زنگ می خورد، منم جواب نمی دادم. دوستام مجبور شدن خودشون با ماشین بیان دنبالم. سوار ماشین که شدم چهره عصبانی اونا رو دیدم. چندتا جوک براشون گفتم و خنده رو بر لبانشون جاری کردم.

  ساعت 9شب از دلفان حرکت کردیم. راننده مینی بوس، آقای باقر مهرپور جوانی خوش تیپ و سرحال بود خیلی هم سریع می رفت. حدود ساعت 3 به تهران که رسیدیم، ابراهیم کاظمی به گروه ملحق شد.  از مسیر رود هن، گردنه فیروزکوه را پشت سر گذاشتیم. از دور که ابهت این “دیو سپید” رو می دیدیم ترس خاصی بر وجودمان غلبه می کرد و به یاد شعر مرحوم ملک الشعرای بهار می افتادیم:

                                      ای دیو سپید پای در بند                           ای گنبد گیتی! ای دماوند!

ساعت 7 صبح از شهر پلور چندتا آب معدنی خریدیم. واقعا هوا سرد بود. مسیر جبهه جنوبی رو انتخاب کردیم، ساعت حدود 8 صبح به پناهگاه “گوسفندسرا” رسیدیم. یه جوان پیش من اومد و گفت: کوله هاتون رو با قاطر بیارم بالا؟ گفتم ما همیشه خودمون کوله ها رو میاریم و قبول نکردیم.  ما تنها تیمی بودیم که کوله هامون رو بر دوش داشتیم.

پس از صرف صبحانه، ساعت 9 صبح به سمت “بارگاه سوم” حرکت کردیم در بین راه با گروه هایی از شهرهای مختلف کشور برخورد می کردیم. حتی چند گروه از کشورهای اتریش و فرانسه رو دیدیم. من فقط تونستم چند جمله با اونا صحبت کنم اما خوشبختانه آقای فتح الهی به راحتی می تونست با اونا در مورد مسیر انگلیسی صحبت کنه.

 ساعت حدود 1 بعدازظهر به “بارگاه سوم” به ارتفاع 4200 متری رسیدیم. بیشتر همنوردان دچار سردرد ناشی از ارتفاع شده بودن. پس از خواب مفصل و صرف نهار، آقای زمانی (سرپرست تیم) گفت: که شب همین جا شام می خوریم و می خوابیم و بامداد به صعود ادامه میدیم.

 همه دوستان که از سردرد رنج می بردند، تو این شرایط کسی میل به خوردن هیچ غذایی نداشت مگه سوپ و مایعات. ساعت 3 بامداد بیدار شدیم و یه صبحانه مقوی خوردیم و ساعت 4 صبح از جان پناه به سمت بالا حرکت کردیم.

هوا خیلی سرد و تاریک بود.

 “نگه جز پیش پا را دید، نتواند

که ره تاریک و لغزان است.”   اخوان

pic005 [5]

pic007 [6]

pic008 [7]

pic009 [8]

 قبل از ما چند گروه حرکت کرده بودن. چندتا ستاره رو در اون بالا دیدیم، اما اونا ستاره نبودن. از بس شیب کوه زیاد بود کورسوی نور چراغ-پیشانی (هدلایت) کوهنوردان بالاتر از ما، این خطای دید رو برای ما در پی داشت.

بادهای بی رحمی که گهگاه با تازیانه و سیلی، دست وصورتمان را نوازش می کرد، ما رو به یاد شعر اخوان می انداخت:

“یادگار سیلی سرد زمستان است”

 از ارتفاع 5000متری به بعد سرعت صعود خیلی کند می شد. در این شرایط با افرادی از گروه های دیگه روبرو می شدیم، که تاب سرما و کمبود اکسیژن و ارتفاع را نداشته و از ادامه صعود منصرف شده و رو به پایین می اومدن. اما  نزدیک به آبشار یخی( 5100 متری) چند نفر از دوستان بیشتر از همه دچار سردرد و ارتفاع گرفتگی شدن. به “تپه گوگردی” (5400 متر) که رسیدیم گازهای سمی ناشی از آتشفشان های نیمه فعال و همچنین سوزش چشم ناشی از گوگرد و نیز باد شدید بازهم سرعت صعود را کم و کمتر می کرد. و بالاخره در ساعت 11 قبل ازظهر به قله رسیدیم. شور و شوق صعود به دماوند خستگی و سرما رو از یاد دوستان برد.

“به سان رود
كه در نشيب دره سر به سنگ مي زند
رونده باش
اميد هيچ معجزي ز مرده نيست زنده باش
.”  ه.ا. سایه

pic010 [9]

pic011 [10]

pic012 [11]

pic013 [12]

pic014 [13]

 تمامی افراد هیئت کوهنوردی دلفان موفق به صعود به بام ایران شدند. این پیروزی را به تمامی مردم دلفان تبریک می گویم.

 

“قدرت اله کاظمی مقدم”