سلام دلفان- سایت نسیم دلفان در مطلبی به قلم یکی از مخاطبان خود نوشت: یک زمانی اصولگرا ها سواره بودند و می تاختند ، جولان می دادند و مدیران مخالف خود را تغییر می دادند…
این رویه چندان به میل اصلاح طلبان نبود و هر از گاهی تغییرات جبهه مخالف را به باد انتقاد می گرفتند که وا مصیبتا، چه می کنید مگر روی کار آمده اید که همه را از دم تیغ بگذرانید آیا واقعأ در بین مدیران گذشته حتی یک مدیر لایق پیدا نمی شد که همه را عوض کردید؟
گذشت و گذشت و گذشت تا اینکه این بار اصلاح طلبان ، با شعار اعتدال و نشان دادن کلیدی قفل گشا روی کار آمدند ، تدبیر بر کف یک دست و امید بر کف دیگر سوار بر مرکب مدیریت شدند…
روزهای اول حرف از این بود که ما کلید داریم داس نداریم…
اما حیف که در این مملکت شعار بالاترین چیزی است که میتوان از مدیران دید ، نه با داس بلکه با بولدوزر تغییرات را اعمال کردند نه فقط مدیران را بلکه حتی مستخدمین را هم از دم تیغ گذراندند و گفتند ما داس نداریم…
دقیقأ برعکس آنچه که گفتند…
همانهایی که دولت قبلی را به باد انتقاد گرقته بودند و می گفتند چرا چنین می کنید ، اما خودشان چه کردند؟
در هر حال حق را به آنها میدهیم و میگوییم باید از طیف موافقشان سر کار بیایند و شعار “زنده باد مخالف من” که شعار تو خالی شان بود را فراموش میکنیم.
باید پذیرفت که در میان هردو گروه اصولگرایان و اصلاح طلبان افرادی پیدا می شود که افراطی و غیر قابل تحمل هستند هرچند اصلاح طلبان خود را از این موضوع مبرا میدانند ، ادعا می کنند که به هیچ وجه افراطی در میان آنها پیدا نمی شود اما این ادعا فقط یک شوخی خنده دار است.
جالب است که افراد افراطی طیف حاکم که نماینده شهرستان آنها را مرده های سیاسی نامیده است ، اکنون زنده بودنشان را می خواهند ثابت کنند و برای گرفتن مسئولیت های کلیدی دولتی حتی در شهرستان های کوچک مانند همین دلفان ما نیز دست به هرکاری می زنند و جلسات تقسیم غنائم تشکیل داده اند و خود را به سبب رأی که داده اند ذیحق در تمام امور می دانند.
البته خدا بهمون رحم کرد چون افراطی ترین افراد طیف حاکم آستین بالا زده بودند تا سکان فرمانداری شهرستان را به دست گیرند و الحمدالله به نتیجه نرسیدند و فردی بر مسند نشست که هیچ کس فکرش را هم نمی کرد او فرماندار شود ، کسی که معروف به اعتدال است و الحق که معتدل است ” حداقل فعلأ که این چنین نشان می دهد”
وقتی از این ناحیه دستشان خالی ماند به فکر غنائم باقی مانده یعنی مسئولیت های دیگر افتادند ، هر شب در جلسات شان تقسیم می کنند و فردا روز از نو و روزی از نو ، می بینند که هیچ اتفاقی نیفتاده و باز شب بعد تقسیم بندی دوباره و فردا هیچ …
یکی از مسئولیت هایی که این روزها برایش دست و پا میشکنند رییس اداره آموزش و پرورش شهرستان است…
اکثر نگاه ها به سوی این اداره بزرگ که کمتر از فرمانداری هم نیست جلب شده و برای رسیدن به این جایگاه چه ها که نمی کنند؟
جلسه پشت جلسه ، جلسه پشت جلسه …
امشب فلانی ، فردا شب فلانی پس فردا کسی دیگر ، این ها شده خروجی جلسات خنده دار آقایان و وقتی آفتاب شب را به صبح می نمایاند می بینند هر چه بوده کابوس بوده و هنوز هیچ چیز مشخص نیست ، باز هم شب بعدی میاید و جلسه بعدی و خواب خوش بعدی…
به هر حال ، من نه موافق چنین حرکاتی در دوران اصولگرایان بودم و نه در دوران فعلی اصلاح طلبان ، اما یک چیز را میدانم برخی افرادی که اکنون به هر نحوی سعی دارند خود را علم کنند تا به نوایی برسند عاشق خدمت نیستند بلکه تنها یک چیز برایشان مهم است آنهم تکیه زدن بر صندلی مدیریت دولتی است و بس ، حس انتقام جویی شراره چشمانشان شده و تیغ از نیام کشیده منتظر فرصت و مجالی برای انتقام اند.
اینها همانهایی هستند که در جنگ اُحد دستور ولی امر خود را گوش نکردند و تنگه اُحد را به طمع تقسیم غنائم جنگی رها کردند و آن فاجعه بزرگ را در تاریخ اسلام پدید آوردند ، به دست آوردن غنائم بیشتر ، چشمانشان را کور کرده بود و شیطان درونشان اجازه نداد عقلشان درست تصمیم بگیرد.
مسئولین ما بایستی در انتخاب مدیرانشان دقت لازم را داشته باشند که آبرویشان را به دست هرکسی ندهند ، اینکه فلانی موافق دولت بوده که دلیل نمی شود برای انتخاب و انتصاب
آیا فردی که قرار است بر مسند اداره ای تکیه زند نباید پایین ترین آیتم های یک مدیر لایق را برخوردار باشد.
حق با شماست و باید از طیف موافقتان روی کار بیایند ، اما آیا در همین طیف موافق شما افراد لایق پیدا نمی شود؟
مطمئنأ اینگونه نیست ، در میان اصولگرایان نیز هستند کسانی که میتوان از آنها برای مسئولیت های ادارات استفاده کرد و انتخابشان هم خدا را راضی کند و هم مردم را ، بگردید و چنین افرادی را منتصب کنید نه کسانی که از روز اول شروع بکار دولت یازدهم سینه سپر کردند که ما چنین کردیم و چنان کردیم تا دولت جدید روی کار آمد و باید یکی از مسئولیت های ادارات را به ما بدهید ، گویی که اگر آنها نبودند دکتر روحانی انتخاب نمی شد.
البته یک خصلت خوب در ذات این گروه وجود دارد و آن هم صادق بودن در حزب گرایی است ، اما کسانی هم هستند که باد از هر طرف بوزد رویشان به آن سوی است و به قول معروف دقیقأ مانند آفتاب پرست رنگ عوض می کنند ، تا دیروز آویزان اصولگرایان بودند و امروز دست بر سینه پاچه خوار اصلاح طلبانند ، آنها که مسندی دارند تا مسندشان را نستانند و آنهایی که مسندی ندارند به دست آورند.
دو رویی در چهره چنین افرادی موج می زند.
اطمینان داشته باشید چنین اشخاصی عاشق خدمت نیستند و لیاقت انتخاب را ندارند.
