بسیاری از ما فراموش نکرده ایم زمانیکه یکی از رهبران اپوزیسیون خارج از کشور (در یکی از کشور های غربی ترور) گردید٬ سفراء اروپایی در ایران به رهبری دولت و سفیر آلمان٬ به نشانه اعتراض، ایران را ترک کردند و بلافاصله رهبر انقلاب در یکی از سخنرانیهای خود اعلام کردند چون دولت آلمان آغاز کننده این حرکت بوده است، حق ندارد پیش از دیگر دولت های اروپایی به ایران برگردد. لذا سایر دول اروپایی که قاطعیت ایران را در برخورد با موضوع دیدند، بدون فوت وقت یکی پس از دیگری و بدون سر و صدا به سوی ایران و سفارت خانه های خود در تهران روی آوردند و سفیر آلمان نیز که سفیر فرانسه او را همراهی می کرد آخرین سفرائی بودند که وارد خاک ایران شدند. نقل این مطلب به آن خاطر آمد که تجربه ثابت کرده است زمانیکه ایران در مقابل دیگران کوتاه آمده دول غربی همواره چند قدم جلو تر آمده و گستاخانه بر طبل توخالی تبلیغات خود کوبیده و با عملیات روانی همواره به خیال خود نوید بخش نوعی نابسامانی اجتماعی در جامعه ما بوده اند.
اما غافل از آن بوده که این جهت گیری ها نه تنها فرصت های فراوانی را برای ما فراهم نموده بلکه امروزه کار را به آنجا رسانده که حربه تهدید را به کلی کند نموده و دیگر با این گونه رفتار های سخیف نمی توان ریشه های محکم یک انقلاب مردمی را خدشه دار نمود.
شاید برای مخاطبان ارجمند این رسانه طرح سوال شود که مگر این همه کشمکش و تضاد بین غرب و ایران از کجا نشأت میگیرد که بعد از گذشت چند دهه هنوز از دامنه و حجم آن کاسته نشده است؟ چند نکته در پاسخ به این مهم وجود دارد که ذکر آنها خالی از فایده نخواهد بود.
اولاً انقلاب ایران در آغاز تولد و حتی پیش از آن توسط رهبران و بزرگان خود آرمانهایی همانند دفاع از مظلوم و استعمار ستیزی و مبارزه با خوی سلطه گری را برای خود تعریف کرده بود و مصداق عینی هرکدام را نیز پیش روی خود داشت. مردم فلسطین نمونه بارز مظلومیت در دنیا بودند که حضرت امام در آغاز مبارزات و بعدها در جریان پیروزی انقلاب همواره بر دفاع از آنها ابرام و اصرار می نمود.
ثانیاً امریکا و تفکر بر قراری نظم نوین جهانی و تلاش برای حضور در اقصی نقاط دنیا و استعمار دیگران مصداق روشنی برای بر انگیختن رهبران دینی ایران بر علیه نظام سلطه بود که تا بحال نیز این تلاش ها تداوم داشته و دارد و دشمن که هراز چند گاهی موقعیت جهانی خود را دچار تزلزل می بیند در صدد بکار بستن حیله و ترفند جدیدی بر می آید تا شاید به آنچه از دست داده است بار دیگر بتواند برسد.
این دو نکته بسیار مهم در استمرار خصومت بین ایران و دول غربی به رهبری امریکاست زیرا مردم ایران بر اساس آموزه های دینی نمی توانند از مظلومی که همکیش با دیگر مسلمانان جهان است، دفاع نکنند و در مقابل دول غربی نیز از حمایت رژیم غاصب و خود ساخته اسرائیل دست بر نمی دارند. لذا، مردم ایران و دیگر مسلمانان در یک سوی این پیوستار و دول غربی و امریکا در سوی دیگر آن قرار می گیرند که اجماع بین این دو امری محال خواهد بود مگر با کوتاه آمدن یک طرف از خواسته خود که آن نیز شکست محرزی در بین مردم جهان تلقی خواهد شد.
از طرف دیگر خوی سلطه گری غرب و یکه تازی امریکا پس از فروپاشی شوروی سابق این تصور را تقویت مینمود که دولت دیگری را توان تقابل با غرب نیست. امکانات مادی شوروی، نتوانسته بود راه نجاتی از فروپاشی را پیش روی آنها قرار دهد و ایدئولوژی مارکسیسم که امام خمینی پیش از فروپاشی توسط هیئتی شنیدن صدای شکسته شدن استخوانهای آنرا به رهبران شوروی گوشزد کرده بود، هم کاری از پیش نبرد.
انقلاب ایران امکانت مادی به اندازه شوروی در اختیار نداشت اما مردم در راستای تکوین آن، اعتقاد عمیق نسبت به خداوند پیدا کرده بودند و این خود نوید بخش ایدئولوژی جدیدی بود که رهبری آن را بزرگان دینی بر عهده داشتتند. و همین بس که اینها غیر از ذات والای احدیت هیچکس دیگر را در برابر او صاحب قدرت تلقی نمی کردند. و بر همین اساس بود که همواره در مقابل زور گویان جهان قد علم نموده اند.
استقلالی که مردم بدست آورده بودند کالای ارزانی نبود که براحتی از دست بدهند. بنابراین، حفظ استقلال امری نیست که به این راحتی اتفاق بیافتد زیرا محدود به یک کشور نخواهد شد و کالای ارزشمندی است که همه برای رسیدن به آن تلاش خواهند کرد و اگر چنین شود استعمارگران نیز بایستی در خانه خود بنشینند و خوی استعماری خود را از دست بدهند و همین برای آنها زیانهای گرانسنگ به دنبال دارد. ناچار بایستی بهر نحو ممکن از گسترش آن جلوگیری نمود تا موجب بیداری دیگران نشود و سالها بر این خوی ناجوانمردانه اصرار ورزید و از هر آنچه می توانستند انجام دهند٬ دریغ نکردند و ایران نیز برای حفظ این گهر ارزشمند بعد از دوران جنگ به فکر احداث نیروگاه اتمی بوشهر افتاد هر چند که قرار دادهایی پیش از آن به امضاء رسیده بود اماغرب نه تنها به تعهدات خود عمل نکرد بلکه از هرآنچه هم در توان داشت، تحت عناوین مختلف، برای متوقف ساختن روند کار نیرو گاه بوشهر بهره گرفت که ذکر آنها در این مقال نمی گنجد و خود حکایت مثنوی هفتاد من است.
اما غرب چرا در قبال ساخت نیرو گاه اتمی بوشهر این همه مخالفت می کند؟ پیش از پاسخ به این سوال خالی از فایده نخواهد بود که یاد آور شویم هم اکنون دهها نیروگاه هسته ای در دنیا وجود دارد و هزاران بمب اتم. اما چرا موضوع ایران حساسیت را صد چندان نموده و غرب، جهان را در آستانه بهم خوردن معادله بسود دیگران می بیند.
جهان بایستی بداند آنچه موجب نگرانی امریکا شده بمب اتم نیست بلکه چند هدف دیگر از ان مورد نظر است در وهله اول ترس از صدور تکنولوژی آن توسط ایران که هم قدرتهای جدیدی را در کنار ایران و در مقابل غرب قرار می دهد و هم خلق سرمایه های جدید در قبال فروش تکنولوژی است که وابستگی به نفت را کاهش و موجب رونق به دیگر بخش های اقتصادی نیز میشود که اگر این بعد هم لحاظ نشود از قبل ساخت قطعات آن در داخل کشور هم رونق اقتصادی خوبی حاصل می شود.
اما جان کلام اینجاست که اروپا برای خوشایند اسرائیل و نشان دادن اینکه هنوز از امنیت اسرائیل غافل نشده و یا نیستند٬ طرحی را برای تحریم خرید نفت ایران ارائه داده اند که شاید از این طریق به ایران بفهمانند تن ندادن به خواسته اروپا میتواند برای دولت ایران هزینه بردار باشد.
اینگونه تحریم ها انسان را به یاد تحریم های شعب ابیطالب می اندازد که در کتب تاریخی مکتوب بود و محمد(ص) پیامبر خداوند به فرستاده قریش فرمود اگر ماه را در دست چپ و خورشید را دردست دیگرم قرار دهند از هدف خود دست بر نمی دارم، فراموش نکنیم ما امت همان پیامبریم یکی از نقاط بسیار قوت نظام اسلامی همین خوی استکبار ستیزی آن است.
با تحریم نفت ایران چند احتمال وجود دارد. اولاً٬ در اروپا کمبود نفت ایجاد شود و موجب افزایش قیمت جهانی آن گردد. در شرایط بحرانی غرب، این گونه تحریم ها سم مهلک برای دول غربی محسوب میشود.
ثانیاً٬ احتمال پیش دستی ایران در توقف صادرات نفت به غرب و جود دارد که این نیز افزایش ناگهانی قیمت این محصول را به دنبال دارد.
ثالثاً٬ اگر ایران نتواند نفت خود را براحتی بفروش برساند٬ احتمال ایجاد مزاحمت برای تردد کشتیهای نفتکش که از تنگه هرمز عبور می کنند٬ وجود دارد که این گونه تهدیدها عدم تعادل جهانی قیمت ها را (حتی با تخطی عربستان در جبران کسری نفت اروپا) بدنبال خواهد داشت.
اگر در شرایط تحریم عربستان کمبود نفت ایران را جبران نماید که بر خلاف سهمیه تعیین شده او در اوپک می باشد٬ در این جا نه تنها افزایش قیمتی رخ نمی دهد بلکه با افزایش عرضه و پائین آمدن سطح قیمت های جهانی این کالای با ارزش مواجه خواهیم شد. که در هر صورت ایران بایستی هم برنامه خود را در قبال اروپا درست طراحی کند و هم در قبال عربستان (در صورت تخطی از قوانین اوپک و جریحه دار کردن احساسات مردم منطقه).
مضاف بر موارد مذکور روسیه و چین نیز تمایل زیادی به یکه تازی امریکا و غرب در عرصه جهانی ندارند و از اینکه قواعد بازی همواره به سود آنها رقم بخورد رضایت چندانی ندارند و این نیز فرصت های خنثی سازی توطئه های غرب در قبال ایران را بیشتر می کند ضمن اینکه دولت ایران نیز بایستی حرکت این دو دولت محتاط در روابط بین الملل را براحتی و با دقت رصد نماید تا در مواقع لازم از دور شدن و فاصله گرفتن های احتمالی صدمه و خدشه ای بر سیاست های نظام وارد نشود.
مضاف بر موارد مذکور دولت ایران نباید از انتخاب محورهای تبلیغاتی توسط غرب و جهت دادن به افکار عمومی جهان غافل شود. زیرا غرب بمنظور سرپوش گذاشتن بر خوی استکباری خود و جنگ های منطقه ای مانند جنگ با مردم عراق و افغانستان و تجارت جهانی کالاهای نظامی خود که از قبل اینگونه جنگ ها برای دول آنها حاصل می گردد٬ نیاز به محور های تبلیغاتی جدید مثل برنامه هسته ای شدن ایران و بالا بردن ضریب القاء آن با بهره گیری از رسانه های هماهنگ با خود در سطح دنیا دارد.
اینگونه سیاست ها و تاکتیک ها مردم جهان را از واقعیات موجود دور ساخته و دستیابی غرب به اهداف خود را آسانتر می نماید.
بنابراین آنچه را که خود به عنوان تهدید جهانی ایجاد کرده بودند با عنوان یک ضرورت نمایش میدهند و چیزی را که حق مردم دیگر کشور هاست همانند داشتن نیروگاه اتمی به عنوان تهدید جهانی قلمداد می سازند تا به اهداف چند وجهی خود دست یابند و این در صورتی است که آنها جنایت بزرگ بمب باران اتمی هیروشیما و ناکازاکی را در پروند خود دارند و هم اکنون نیز هزاران کلاهک هسته ای را در انبارهای خود نگه داری می نمایند. که آدم را یاد ضرب المثل معروف«دستنبو در دست خان خوش است» می اندازد.
لذا با اینگونه تاکتیک های تبلیغاتی فضای ذهن جهانیان را با مسائل دیگری مشغول می سازند تا از برانگیخته شدن مردم جهان بر علیه خود جلوگیری کرده باشند. هرچند که جنبش های بوجود آمده در غرب از جمله جنبش والستریت این گونه گمانه زنیها را نیز خنثی نموده است.
