گروه سیاسی سلام دلفان- م- عبدی:در هفته گذشته، نشست اصلاح طلبان شهرستان دلفان با معاون سیاسی استاندار برگزار گردید که در این نشست برخی از اصلاح طلبان این شهرستان به بیان دیدگاه های خود پرداختند(اینجا [1])، که اگرچه مجال نقد و بررسی تک تک آنها نیست امادر برخی از این دیدگاه ها نکات قابل تأملی وجود دارد که تحلیل آنها از نظر مخاطبین عزیز می گذرد :
خلاصه ی این دیدگاهها که از زبان 10 نفر از حاضرین در جلسه(محمود رضا کاوه ای، احمد کاظمی، محمد خزایی، علی غلامی، عباس قهرمانی، ربیع صادقی، پرویزعینی، کاظم کرمی، سیدحشمت اله موسوی وکرم همتی) ذکر شده است به شرح زیر است:
1 – دوره ی ریاست جمهوری قبلی 8 سال کج فکری و تندروی بوده است، مردم خواهان رهایی از این کج فکری و تند روی هستند و اگر این خواسته صورت نگیرد به آنان خیانت شده است.
2 – ابراز نگرانی در مورد افراط گری و کج روی عده ای که ممکن است، حق ایران را در مجامع بین المللی به ناحق تبدیل کنند.
2 – در تجمع صنفی فرهنگیان، فضای بسته و سخت امنیتی حاکم شده است که این فضای سخت امنیتی نتیجه ی نگاه متحجرانه عده ای تندرو بوده است که پا را از خطوط قرمز فراتر نهاده اند.
3 – جهان به سمت دموکراسی می رود و در چنین فضایی یعنی فضای بسته و سخت امنیتی نمی توان به دموکراسی واقعی رسید.
4 – در آموزش و پرورش باید عرصه بر نیروهای نالایق تنگ شود و مشکلات این اداره نتیجه ی سوء مدیریت گذشته بوده است.
5 – نگران برگزاری انتخاباتی ناسالم و بی سلیقه ای عده ای هستیم و پرونده سازی های بی مورد توسط استان جلو رشد و پیشرفت جوانان با طرز تفکر سالم را گرفته است.
6 – دو جریان اصلاح طلب و اصولگرا مقابل هم هستند با توجه به تفکرات هرکدام نباید انتظار داشت که این دو در یک جبهه قرار گیرند.
در تحلیل این دیدگاه ها باید گفت: از زمان پیروزی انقلاب اسلامی تا کنون دولت های گوناگون و با شعارهای مختلفی سکان دار هدایت این انقلاب شده اند و هرکدام از این دولت ها دارای فراز و فرود هایی در نحوه ی اجرای سیاست های مد نظر خود بوده اند، و در یک نگاه کلی فارغ از مشی سیاسی آنها، دوره سکان داری آنها قطعه ای از پازل نظام جمهوری اسلامی بوده است که باستثنای دولت بنی صدر که حساب آن جدای از دیگر دولتهاست، نه می توان آنها را خوب مطلق توصیف کرد و نه بد مطلق و همه ی آنها هم دارای نقاط قوت بوده اند و هم نقاط ضعف؛ و تعمیم دادن، نقاط ضعف آنها به همه ی عملکردو فعالیت هایشان جفای نابخشودنی در حق نظام جمهوری اسلامی به شمار می رود. برای سرپوش گذاشتن بر مشکلات فعلی، تخریب دولت گذشته در دستور کار قرار گرفته است و همه ی مشکلات دولت کنونی به دولت قبلی نسبت داده می شود اگرچه آن دولت دارای نقاط ضعفی بوده است، اما بارها به خاطر نقاط قوت آن مورد تمجید رهبر معظم انقلاب قرار گرفته است واینکه یک نقطه ی روشن در دولت گذشته را ندیدن و آن را دوره ی کج فکری و تندروی نامیدن جز بازی کردن با عواطف عده ای دیگر، و بر طبل بی اخلاقی کوبیدن چه ثمری را می تواند در پی داشته باشد؟ ! به فرموده ی خودتان مردم خواهان رهایی از این کج فکری و تند روی هستند، پس تکلیف 50 درصدی که با شما هم فکر نبوده اند چه می شود؟ مگر این نبود که در نظر سنجی های قبل از انتخابات رأی اصلاح طلبان 10 درصد بیشتر نبود و همین درصد پایین آراء باعث انصراف کاندیدای آنها گردید، اما الآن دارید به جای صدرصد مردم چک سفید می دهید و نمک خود را به نمک همه ی مردم می آلایید! و هرگونه اغماض و کوتاهی درمورد خواسته های حزبی خود را خیانت به کل مردم می دانید؟!
و یا انتقاد از عملکرد یک وزیر یا وزاتخانه برای شفاف سازی برنامه ها و اقدامات انجام شده مصداق افراط گری و کج روی تلقی کردن جز ایجاد تزلزل در دل منتقدین و قرص ومحکم کردن دل نابکاران، چه چیزی را به دنبال دارد؟! حقیقتاً نگرانی همین گروهی که شما آنان را افراطی و کج رو خطاب می کنید از نگرانی شما برای احقاق حق جمهوری اسلامی، اگر بیشتر نباشد کمتر نیست، زیرا با توجه به شناختی که از حیله گری و پیمان شکنی و زیاده خواهی طرف مقابل دارند نگرانی بی موردی نیست و سند گویای این نگرانی( که به پندار آقایان افراط گری و کج روی می باشد)، اعتراف به دبه بازی دشمن، توسط بعضی از دیپلمات های حاضر در مذاکرات می باشد. در واقع باید گفت افراط و کج روی این است، که عده ای نگرانی منتقدین، را با نگرانی نتانیاهو رئیس دولت رژیم صهیونیستی مقایسه می کنند و از یک سنخ و جنس می دانند در حالی که هیچ سنخیتی بین این دو نگرانی وجود ندارد. و چه بسا نگرانی همان عده، در راستای نگرانی نتانیاهو باشد، برای درک بهتر این موضوع مثالی ذکر می شود: رزمنده ای در خط مقدم جبهه مشغول نگهبانی از جبهه ی خودی و دیده بانی از جبهه ی دشمن است ، همزمان فرمانده جبهه ی خودی و فرمانده جبهه دشمن ، فعالیت های این دیده بان را رصد میکنند ، فرمانده جبهه ی خودی نگران از اینکه این دیده بان نتواند وظایف خود را به درستی انجام دهد و بدون اینکه بتواند تحرکات دشمن را زیر نظر داشته باشد، راه را برای رخنه ی دشمن نیز باز کند. اما نگرانی فرمانده دشمن از این حیث است که این رزمنده ضمن پاسداری از مواضع جبهه ی خود، اطلاعات و تحرکات اورا نیز به جبهه ی خودی مخابره کند و راه را برای ضربه پذیری وی هموار کند و این اقدام قطعاً موجب عصبانیت او خواهد شد و عده ای از همین عصبانیت دشمن نگران می شوند و می گویند کاری کنیم که دشمن را عصبانی نکنیم حتی اگر به قیمت عقب نشینی از مواضع مستحکم خودمان تمام شود، واگر این احساس نگرانی از دشمن برداشته شود به یقین آن دیده بان و آن نگهبان وظیفه ی خود را به درستی انجام نداده است.
از دیگر موضوعات مطرح شده مطرح شدن فضای سخت امنیتی بر روی فرهنگیان در تجمع صنفی آنها بوده است. که این فضای سخت امنیتی نتیجه ی نگاه متحجرانه عده ای تندرو بوده است که پا را از خطوط قرمز فراتر نهاده اند.
اولاً باید گفت که این تعبیر یعنی فضای بسته و سخت امنیتی در مورد شرایط امنیتی ویژه ی یک کشور در محدوده ی زمانی خاص به کاربرده می شود که بنا به مقتضیات امنیتی آن کشور، این فضا حاکم می گردد؛ مانند اینکه تمام سران کشورهای جهان، مهمان یک کشور باشند و از ترس حملات تروریستی چنین فضایی با این شدّت و حدّت حاکم گردد و یا اینکه حاکمیت کشوری توسط عوامل داخلی خود مورد تهدید قرار گرفته باشد و در معرض سقوط باشد که چنین فضایی حاکم شود و بعد با تعبیر فضای بسته و سخت امنیتی بیان شود. چنین تعبیری در مورد یک شهر کوچک که اگر سراپا هم لهیب آتش شود، تعبیری نادرست و اغراق آمیز است. دوم ابهام موجود در به وجود آورندگان این فضای امنیتی می باشد که از آنان با نام عده ای تندرو و متحجر نام برده شده است. اگر منظور از این عده شورای تأمین شهرستان می باشد، این شورا در فرمانداری و با مدیریت فرماندار تشکیل می شود و فرماندار محترم عضوی از بدنه ی دولت می باشد واگر منظور نماینده ی اداره ی اطلاعات بوده است، بازهم عضو دولت می باشد و اگر منظورحراست آموزش و پرورش می باشد این حراست هم به بدنه ی دولت متصل است و نمی شود هم، سنگ حمایت از دولت را به سینه زد و هم او را تندرو و متحجر خطاب کرد! در نتیجه یک گزینه باقی می ماند و آن نماینده دادستانی و نماینده سپاه می باشد، که اولاً بعید به نظر می رسد که نظرات این دو عضو شورا بر نظر دیگر اعضاء فائق آمده باشد، دوماً اگر واقعاً این فضا به تعبیری که گفته شده است آنقدر بسته و سخت بوده است، چرا این تجمع برگزار شد و هیچ کس متعرّض این تجمع نشد؟ چرا فرهنگیان محترم با کمال آرامش خواسته های خود را مطرح کردند؟ کدام ضرب و شتم و کدام دستگیری وکدام درگیری با مأموران امنیتی این تجمع را امنیتی کرد؟ اگر هم تدبیر امنیتی و یا دل نگرانی از طرف مسئولین ذیربط وجود داشته است، در جهت معاضدت و مخالفت با فرهنگیان نبوده است بلکه در مورد سوء استفاده ی دشمن از این تجمعات بوده است؛ چرا که در آن چند روز ، تجمعات صنفی معلمان به شدت در کانون توجه رسانه های معاند نظام جمهوری اسلامی قرار گرفته بود و مترصد امنیتی و سیاسی شدن این تجمعات بودند به امید اینکه باز هم فتنه ای رقم بخورد و آب گل آلود شود و از آب گل آلود ماهی خود را بگیرند ومتأسفانه همین تجمع در همان روز، تیتر اول یکی از رسانه های منافقین گردید. [2]آیا به کار بردن تعابیری که وجود خارجی ندارد، ضمن مضحکه بودن آن؛ جز مسموم نمودن فضای سیاسی و نامیمون جلوه دادن آن و هیزم افکندن بر آتش تفرقه چه عوایدی را نصیب عده ای می کند؟ سوم اینکه معلوم نیست خطوط قرمزی که آقایان ترسم نموده اند و مدعی شده اند که عده ای پا را فراتر ازآن نهاده اند کدام خطوط قرمز است؟ در ادبیات سیاسی کشور منظور از خطوط قرمز، قانون اساسی، رهبری، اصول و ارزش های انقلاب اسلامی و کلیّت نظام جمهوری می باشد که تا کنون بجز فتنه گران کسی از این خطوط عبور نکرده است و عبور فتنه گران از این خطوط باعث ایجاد مرز دیگری به نام« فتنه» شد که عدم پذیرش آن از طرف هر فرد یا گروهی موجب خروج او از این خط قرمز می شود؛ چرا که این فتنه جمهوری اسلامی را دچار خسارات مادی و معنوی فراوانی کرد ، اینک در حالی عده ای دیگران را متهم به عبور از خطوط قرمز می کنند، که پس از گذشت 6 سال از آن ماجرا ، هنوز قائل به انجام تقلب در آن انتخابات هستند، کلید واژه ای که رمز آشوب و انقلاب مخملی در ایران بود. و هنوز بر ناسالم بودن آن انتخابات اصرار دارند و ابراز نگرانی می کنند و این نگرانی را نمی توانند کتمان کنند و از برگزاری انتخاباتی سالم و پر شور در آینده می گویند. و وقتی که سخن از انتخابات سالم به میان می آید یعنی هرچه انتخابات برگزار شده است ناسالم و متقلبانه بوده است و این اصرار برتقلب، یعنی عبور از خطوط قرمز !
از دیگر مباحث مطرح شده در این نشست، ارجاع مشکلات فعلی آموزش و پرورش به سوء مدیریت عده ای در گذشته بوده است و نسخه ی این درد در تنگ کردن عرصه بر نیروهای نالایق (یا بخوانیدرقبای سیاسی) پیچیده شده است. اولآً باید گفت از امروز به بعد باید تعریف جدیدی از لیاقت در ادبیات فارسی گنجانده شود، لیاقت را از امروز باید در بزم های سیاسی جستجو کرد، لیاقت را باید در رد پای برجای مانده در این ستاد و آن ستاد جستجو کرد، و بالاخره از امروز یا باید لیاقت را در ترمیم گذشته ی سیاسی جستجو نمود. شاید بهترین تعریف لیاقت، از دیدگاه گوینده ی محترم این عبارت، این باشد که هرکس با ماست لایق است و هر کس با ما نیست نه تنها لایق نیست بلکه باید عرصه بر او تنگ شود و تنگ کردن عرصه برکسی یعنی پذیرفتن دو راه: یا فرار و یا خودکشی! ما که مزاجمان از شنیدن این عبارت و مشتقات آن سخت آشفته شد، چرا که کسی که مرام و عقیده اش نابودی و فنای دیگران، از طریق تنگ نمودن عرصه برآنان، برای فراخی عرصه خویش است، قضاوت آیندگان در مورد او چگونه خواهد بود؟ ! آیا باید منتظر بود که تندیس طلایی مان را در اولین میدان شهر به عنوان « قهرمان تنگ کردن عرصه بردیگران» نصب شود و یا گردنمان را با نشان برتر حُسن مدیریت تزئِین کنند؟ ! شما که فعلاً حاکمید و دیگران محکوم به حکومت شما هستند ودر سلسله مراتب حکومتی، مخدوم شما می باشند، اما در کدامین شهر و دیار حاکمی که خودرا صاحب رأی و تدبیر میداند فرمان تنگ کردن عرصه بر خَدَم خویش را می دهد ؟!
دوم وقتی که تخریب کل دولت گذشته در دستور کار است و با نام 8 سال کج فکری و تند روی از آن یاد می شود و تمام مشکلات موجود، به آن دولت نسبت داده می شود ، چگونه باید آموزش و پرورش از شعله ی شراره های این آتش در امان باشد؟! البته این به معنی دفاع از عملکرد مدیریت گذشته آموزش و پرورش دلفان نیست، بلکه تبیین واژه های لیاقت و سوء مدیریت است ما ممکن است در واژه ی سوء مدیریت با شما اشتراک نظرداشته باشیم، اما قطعاً در مصادیق و ریشه های آن اختلاف نظر داریم. سوء مدیریت و حُسن مدیریت نتیجه ی عملکرد نامطلوب و یا مطلوب مجموعه عواملی است که در آن سازمان دخیل هستند و عامل انسانی یکی از آن مجموعه عوامل است و نمی توان همه ی مشکلات را به یک عامل نسبت داد، هرچند نقش محوری مدیر در هدایت و رهبری آن سازمان، در جهت مطلوب یا نامطلوب تأثیر به سزایی دارد، اما بپذیریم یا نپذیریم تا زمانی که نگاه سیاسی به مجموعه کارکنان آموزش و پرورش وجود دارد این سوء مدیریت ها تداوم خواهد داشت ، تا زمانی که دامن پاک تعلیم و تربیت به لجن زار سیاست آلوده است، این آلودگی دامن پاک هر مدیری را آلوده خواهد کرد؛ و تا زمانی که دره های عمیق منیّت در وجود انسان هست، فرو رفتن و غلطیدن نیز در این دره ها وجود خواهد داشت و عنوان حُسن مدیریت در مورد آموزش و پرورش تجلّی پیدا نخواهد کرد. چرا که هرچند به پندار خود، حٌسن مدیریت داشته باشی؛ و تحسین طیف سیاسی خود را برانگیزی، اما از طرف طیف مقابل هرکه باشی متهم به سوء مدیریت خواهی شد. در تمام دوره های گذشته هر مدیری که در رأس آموزش و پرورش قرار گرفته است اولین شعارش شایسته سالاری و نخبه گرایی بوده است، اما این شعار در عمل تحقق پیدا نکرده است، زیرا وقتی که پای سیاست در میان باشد، لاجرم پای فلان لابی مرغدار، فلان لابی گاودار و فلان لابی بازاری هم به آموزش و پرورش باز خواهد شد. و تا زمانی که پای لابی ها در میان باشد، شایستگان و نخبگان مجال عرض اندام پیدا نخواهند کرد، زیرا در سیاست تنها شاخص شایستگی، اندیشه ی سیاسی موافق با جناح حاکم است و لاغیر، و این نوع نگاه فقط مختص به چپ یا راست، اصولگرا و یا اصلاح طلب نبوده است بلکه هردو گروه این چنین عمل کرده اند. شایستگان هردو جناح آنقدر کرامت و عزت نفس دارند که درعین تعلق سیاسی به تفکر مورد نظر خود، هیچ گاه به خاطر پست های زود گذر و پُر مشغله ی آموزش و پرورش شخصیت خود را اجیر این و آن نمی کنند و هیچ گاه به خود اجازه نمی دهند که برای تصدی مناصب متزلزل و موقت، دست به دامن این و آن شوند. شایستگان همیشه در حاشیه اند هم از طرف این جناح و هم از طرف آن جناح، البته هستند شایستگانی که به جای جستجوی مقام، مقام در جستجوی آنها بوده است و وامدار هیچ جناح و گروهی نبوده اند، بلکه فقط وامدار شایستگی های فردی خود بوده اند، و تا زمانی که سیاسی بازی در آموزش و پرورش هست سوء مدیریت هم خواهد بود و هیچ کس نمی تواند ادعا کند که من أحسن هستم . ناگفته نماند که در پس پرده ی همین سوء مدیریت ها، عده ای تا توانستند از رانت های اقتصادی مانند تأسیس دانشگاه ، مدارس و دبیرستان های غیردولتی بهره برداری خود را نمودند .
در اظهار نظری دیگر از دموکراسی واقعی و رفتن جهان به سمت دموکراسی سخن به میان آمده بود، با توجه به سیاست هایی که هم اکنون از طرف قدرت های مدعی دموکراسی در جهان اعمال می شود؛ دموکراسی واقعی یعنی برتری نهادها و سازمان های بشری بر شریعت! دموکراسی واقعی یعنی برتری خواسته های بشر برخواسته های خداوند! دموکراسی واقعی یعنی درهمه چیز شکاک بودن! دموکراسی واقعی یعنی زدودن جنبه ی قدسی از هر چیزی که رنگ و لعاب دینی داشته باشد! دموکراسی واقعی یعنی تن دادن به خواسته های نامشروع بشریت! دموکراسی واقعی یعنی عصیانگری حتی در برابر ذات اقدس اله! یعنی بی بند و باری و لذت پرستی و کامجویی بی حد ومرز ، دموکراسی واقعی یعنی آتش و خون ، یعنی حق وتو ، یعنی رخت بربستن اخلاق از سیاست ، یعنی پرورش داعش ، یعنی تحریم ملت هایی که راه آنها با دموکراتها متفاوت است، یعنی نادیده انگاشتن ایمان و اخلاق ، یعنی سپردن تیغ به کف زنگی مست ، یعنی دانش و تکنیک روز برای نابودی انسانیت ، یعنی مسخ انسانیت ، یعنی فقیر و گرسنه نگه داشتن دیگران ، یعنی انسان ابزارمند ، یعنی چشیدن طعم سوزش شلاق های بردگی و بندگی قدرت های بزرگ، دموکراسی واقعی یعنی کابوس انباشت سلاح های اتمی ،یعنی ریختن بمب 14 تُنی برسر مردم بی دفاع ملت ها ، یعنی همه ی گزینه های روی میز ، یعنی تحریم و تهدید ، یعنی سکر الکل و تخدیر افیون ، یعنی کلوپ ها و رقاص خانه های نیمه تاریک و دود گرفته، یعنی پایکوبی های مستانه و جنون آمیز، دموکراسی واقعی یعنی بی بی سی فارسی، من و تو و voa. دموکراسی واقعی یعنی گذر از فیلتر آزمایشگاه، و دموکراسی واقعی یعنی خداحافظی با عالم غیب ، آری جهان به سمت دموکراسی می رود و نباید از این قافله عقب ماند ، و دموکراسی واقعی را باید در این چیزها جستجو کرد، نه نظارت شورای نگهبان ، دموکراسی واقعی را باید در رفراندوم و تغییر قانون اساسی جستجو کرد، دموکراسی واقعی در برداشتن گام های محتاطانه به سمت سکولاریسم است، نه قدسی کردن شخصیت ها، دموکراسی واقعی در مسخ هویت دینی مردم است، آری جهان به سمت دموکراسی می رود باید گام ها را محکم تر برداشت، مبادا از مظلومی دفاع کنیم و یا بر ظالمی بتازیم، مبادا ظلمی را نفی کنیم و یا عدلی را اثبات کنیم، مبادا مارا متحجر و واپس گرا خطاب کنند، باید در این دموکراسی هضم شد، باید با رقص ناموزون جامعه ی جهانی رقصید، باید صد در صد دنیایی شد و دین را به اهلش واگذار کرد، این یعنی دموکراسی واقعی.
از بی سلیقه ای عده ای و برگزاری انتخاباتی ناسالم ابراز نگرانی شده بود، که یقیناً منظور از این عده شورای نگهبان و بررسی صلاحیت ها توسط این شورا در انتخابات آینده است، این ابراز نگرانی جای تعجب ندارد، زیرا وقتی که خانم وندی شرمن معاون وزیر خارجه ی آمریکا صلاحيت شوراي نگهبان را براي بررسي صلاحيتها زير سوال می برد و مدعي می شود که اين شورا «به هيچ وجه مشروعيت و مسئوليتپذيري مدني ندارد» و جانکري اعضاي شوراي نگهبان را «اعضاي غيرمنتخب» که فقط دنبالکنندگان منافع ملي نظام را تاييد مينمايند، می خواند و انتخابات ايران را نيز فاقد آزادي، عدالت و شفافيت معرفي می کند؛ و سخنگوي کاخسفيد نيز معيارهاي رد صلاحيت در ايران را مبهم می خواند و شورا را متهم می کند که به ابزار حکومتي براي زيرپا گذاشتن حق مردم تبديل شده است، دیگر نباید از نگرانی این آقایان درمورد انتخاباتی ناسالم ویا اتهام بی سلیقه ای به شورای نگهبان خرده گرفت. اما یک سوال بی پاسخ در این مورد وجود دارد و آن اینکه ادعای نداشتن زاویه با نظام و رهبری و داشتن زاویه مشترک با دشمن در این مورد و موارد دیگر، چگونه می تواند صحه بر اتصّال با نظام و رهبری بگذارد ؟ ! البته منظور سخن ما لایه های افراطی این طیف است که از یک طرف نقاب دوستی با نظام و رهبری برچهره دارند و از طرف دیگر با دشمنان نرد مرواده می بازند و دارای نگرانی مشترک هستند .
بند ششم از این دیدگاهها سند دیگری از ادعای دروغین افراطی های این گروه در نداشتن زاویه با رهبری و نظام است، در سالی که از طرف رهبر معظم انقلاب بانام همدلی و همزبانی نامگذاری شده است، می گویند : « دو جریان اصلاح طلب و اصولگرا مقابل هم هستند با توجه به تفکرات هرکدام نباید انتظار داشت که این دو در یک جبهه قرار گیرند». این را همه می دانند که اصولگرا و اصلاح طلب دارای دوسلیقه ی سیاسی متفاوتند و هیچ کس منتظر قرار گرفتن این دو در یک جبهه نیست، از طرف دیگر این دوگروه در حال حاضر نه تاج کیانی دارند و نه تخت سلطانی وفروغ ستاره ی بخت اعتدال برهردو فائق آمده است، اما سخن از تقابل، سخنی سخت وتأمل برانگیز است، و لزومی برای بیان چنین ادبیاتی دیده نمی شود جز اینکه با این ادبیات آب پاکی بر روی شعار سال ریخته شود و تقابل با این شعار هویدا گردد و حرمت سخن رهبر نیز شکسته شود! این گروه همیشه عده ای را متهم به افراط و تندروی می کنند، همیشه از افراط و تندروی عده ای می نالند، غافل از اینکه خود غرق در بحر افراط و تندروی هستند .
