سلام دلفان – ساعت دو بعد از ظهر ۲۶ دی ماه بود که خبر فرار شاه از رادیو پخش شد.
ساعتی بعد روزنامههای اطلاعات و کیهان با تیتر «شاه رفت» منتشر شدند.

مردم روزنامهها را بر سر، دست گرفته بودند و به یکدیگر نشان میدادند، برخی بین کلمه «شاه» و «رفت» ابرو باز کرده، با دست کلمه «در» را اضافه کرده بودند. در نتیجه تیتر روزنامهها به صورت «شاه در رفت» خوانده میشد.

فریاد شادمانی مردم ایران به هوا رفت، چراغ اتومبیلها روشن شد، برف پاکنها به رقص درآمدند، بوقها به راه افتاد، و غلغله شهرهای ایران را برداشت. برخی عکس شاه را در اسکناس درشت پانصد تومانی و هزار تومانی سوراخ کرده بودند و بر دست گرفته بودند. جمعی نیز عکسهای حضرت امام خمینی (ره) را بین سرنشینان اتومبیلها پخش میکردند.


شاه خائن در مصاحبهٔ کوتاهی به خبرنگاران گفت:
«مدتی است احساس خستگی میکنم و احتیاج به استراحت دارم. ضمناً گفته بودم پس از اینکه خیالم راحت شود و دولت مستقر گردد، به مسافرت خواهم رفت. این سفر اکنون آغاز میشود و تهران را به سوی آسوان در مصر ترک میکنم. امروز با رأی مجلس شورای ملی که پس از رأی سنا داده شد، امیدوارم که دولت بتواند هم به جبران گذشته و هم در پایه گذاری آینده موفق شود.»
شاه: این سفر بستگی به حالت من دارد
وی در مورد مدت سفر گفت:
«این سفر بستگی به حالت من دارد و در حال حاضر دقیقاً نمیتوانم آن را تعیین کنم.»
تصویر شاه در حالی از تلویزیونها به نمایش در آمد که با کاغذ سفیدی در دست گویی بیرق تسلیم را برافراشته بود:
«ملت عزیز ایران در فضای باز سیاسی که از دو سال پیش به تدریج ایجاد میشد، شما ملت ایران علیه ظلم و فساد به پا خاستید. انقلاب ملت ایران نمیتواند مورد تأیید من به عنوان پادشاه ایران و به عنوان یک فرد ایرانی نباشد».
شاه معدوم جمله تاریخی خود را که «من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم» در آن روز بعنوان آخرین برگ دفتر سیاست در جهت حفظ تاج و تاخت به زبان آورد و سالها بعد مشخص شد که متن آن نطق شاه، نوشته رضا قطبی بوده و شاه پس از قرائت آن سخت پشیمان شده و رییس تلویزیون ملی را مورد لعن و دشنام قرار داده است.
اما چارهای جز آنگونه صحبت کردن با مردمی که فریاد اعتراضشان ستونهای کاخ شاه را به لرزه افکنده بود، نداشت.

همچنین در آخرین روزهای حضورش در ایران گفته بود؛ «اگر شما میخواهید دموکراسی بدست آید باید قانون را در نظر بگیرید در غیر اینصورت چگونه دموکراسی بدست میآید؟».
وی در پایان گفتگوی خود با خبرنگار نیوزویک و در پاسخ به این پرسش که «از این مسائل بوجود آمده در ایران چه آموختید؟» گفت: «آموختم که اگر برنامه «آزاد سازی» ادامه یابد این بهایی است که باید برایش پرداخت».
آری درست میگفت و در ۲۶ دی ۵۷ آخرین بها را در جهت برقراری آزادی در کشور با خروج همیشگی از ایران پرداخت.
فرح پهلوی: به سر اعلا حضرت برمیگردیم
محمدرضا مرادی یکی از خدمههای دربار محمدرضا پهلوی و از خاندانی است که مجموعا در دربار دو پهلوی کار کردهاند.
وی خاطرات جالبی در نقل اخرین لحظات شاه و حضورش در کاخ نیاوران دارد و میگوید: «آخرین روزی که من در کاخ نیاوران بودم شاه از کشور خارج شد. در کاخ نیاوران بودیم که شاه آمد و با ما خداحافظی کرد. در آن روز بیشتر از بیست نفر در نیاوران همراه شاه نبودند (که من هم یکی از آنها بودم) اولین کسانی که شاه با آنها خداحافظی کرد ما (خدمه) بودیم.»
مرادی نقل جالبی هم از اخرین گفتههای فرح دیبا دارد و میگوید: «ما میخواستیم از سالن به دنبال شاه خارج شویم که یکی از بچهها گفت علیا حضرت (فرح دیبا) هم از پلهها میآید. من و چند نفر از پیش خدمتها کنار پلهها ایستادیم. من بودم و سه نفر از پیش خدمتهای سفره خانه. مهدی خان، نصرت الله خان و عباس شرفی که فوت کرده است. ما کنار پله ایستاده بودیم که فرح آمد پایین. گریه ما را که دید گفت: «چرا گریه میکنید؟ قرار نیست برویم، برمی گردیم، هیچ نگران نباشید، به سر اعلا حضرت برمیگردیم.
الان سیاست اقتضا میکند که برویم ولی به سر اعلا حضرت برخواهیم گشت، شما هم کاخ را ترک نکنید. دقیقا مثل زمانی باشید که ما بودیم.»
عکاس دربار: اولین بار بود که من صدای ناله شاه را به گوش خودم شنیدم
در همین زمینه جعفر دانیالی عکاسی است که شاهد رفتن شاه بوده است و در اینباره نقلهای جالبی دارد.
وی در وصف آخرین ساعات پیش از رفتن میگوید: همیشه همه، از جمله نخست وزیر، باید منتظر شاه میماندند تا او بیاید، ولی این دفعه، شاه نیم ساعت منتظر ماند، چون بختیار به مجلس رفته بود تا رای اعتماد بگیرد.»
دانیالی پس از بیان شرایط عبور و مرور سخت خبرنگاران برای ثبت لحظههای اخر از معطل ماندن شاه تصاویری خوبی در نظرش است و وضعیت شاه را برای پاسخ به سوالات خبرنگاران نامناسب توصیف میکند.
این عکاس میگوید: «شاه نمیتوانست جواب سئوالاتشان را بدهد. حالش خوب نبود و آمادگی مصاحبه با خبرنگارها را نداشت. این اولین بار بود که من صدای ناله شاه را به گوش خودم شنیدم. بپرسید چرا؟»
وی بعد از روایت لحظه حضور نخست وزیر در کنار شاه و اخرین مصاحبهاش با مرتضی لطفی اینگونه توصیف میکند: «که شاه داشت ناله میکرد و میرفت و پایش کشیده نمیشد که برود. دستش از روی دست من که به نرده آویزان شده بودم، رد شد.
دستش را گرفته بود به لبه نرده پلکان و خودش را به زور میکشید بالا. من هر جور بود دوربینم را میزان کردم و آخرین عکس شاه را در خاک ایران گرفتم.»
عکس گریه شاه خائن قبل از رفتن از جمله عکسهای مهم جعفر دانیالی است و در بیان توضیح آن علت گریه شاه را پا بوسی یکی از فرماندهانش میداند که در لحظه آخر خود را روی پای شاه انداخته و ار وی تعیین تکلیف میخواهد اما شاه شانههای او را گرفته و از زمین بلند میکند و همزمان گریهاش میگیرد و اشک میریزد.


محمدرضا از آنکه مجبور به ترک وطن شده بود به شدت متاثر و ناراحت بود
فرح دیبا همسر شاه معدوم که در آخرین روزهای حضور شاه در ایران در کنار او و همسفر او در خروج از کشور بوده است، ماجرا را اینچنین نقل شده است:
«عزیمت اشک آلوده محمدرضا و من در ۲۶ دی ماه ۱۳۵۷ انجام شد. دخالت امریکا در امور داخلی ایران به اندازهای رسیده بود که دیگر حتی ما را هم در جریان امور قرار نمیدادند، مثلا ژنرال رابرت هایزر مدتها بود به ایران آمده و فعالیت میکرد در حالی که ما اصلا اطلاع نداشتیم. وقتی محمدرضا فهمید ژنرال هایزر در تهران است بیشتر مشکوک شد و به من گفت: به محض اخذ رای اعتماد توسط بختیار کشور را ترک خواهیم کرد. ما در روزی که بختیار به مجلس رفته بود در فرودگاه بودیم و جریان مجلس را از طریق تلفن بیسیم گوش میکردیم.»
فرح دیبا در خاطرات خود اینچنین آورده است: «محمدرضا از آنکه مجبور به ترک وطن شده بود به شدت متاثر و ناراحت بود ساعت از یک بعد از ظهر گذشته بود که ما در میان بدرقه دکتر شاهپور بختیار (نخست وزیر) دکتر جواد سعید (رئیس مجلس شورای ملی) دکتر علی قلی اردلان (وزیر دربار) و فرماندهان عالی رتبه ارتش و گروهی از رجال و شخصیتهای مملکتی فرودگاه مهر آباد تهران را ترک گفتیم.»
شاه خائن پس از مشایعت از سوی نیروهای وفادارش در ساعت دوازده و نیم بعدازظهر، به همراه همسرش تهران را به مقصد مصر ترک کردند. سفری که قرار بود چند روز بیشتر به طول نینجامد اما محمدرضا پهلوی هرگز به کشور بازنگشت.