آنچه پیش روی شماست تصاویر تاریخی از هیئتهای عزاداری حسینی در دهه 60 است که به مناسبت ایام محرم تقدیم مخاطبین مینماییم.
محافل عزای حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) در طول تاریخ، همواره بستر حق طلبی و آشنایی عموم مردم با معارف و تعالیم عالیه اسلام بوده است. عامل رونق این تکایا و محافل، همانا جز عشق و علاقه وافر آنان به سرور و سالار شهیدان(ع) و تکاپوی صادقانه ایشان برای تکمیل و تکامل معرفت دینی، چیز دیگری نیست.
تصاویری که در پی میآید، گوشههایی از این شور خالصانه را در دهه 60 ، نمایان میسازد.
با تشکر از آقای محمد تقی یوسفوند

کارتون عالی بود
ممون
سراپا اگر زرد و پژمردهايم،.
ولي دل به پاييز نسپردهايم.
چو گلدان خالي، لب پنجره.
پُر از خاطرات تركخوردهايم.
اگر داغِ دل بود، ما ديدهايم.
اگر خونِ دل بود، ما خوردهايم.
عالی بود! دلتنگ شدیم . یادش بخیر….
یادش بخیر قبل از برنامه کودک که ساعت پنج بعد از ظهر شروع میشد ، اول بیست دقیقه عکس یک گل رز بود با آهنگ ، بعد اسامی گمشدگان بود با عکساشون که وحشتی توی دلمون مینداخت که این بچه ها چه بلایی سرشون اومده ؟
آخر برنامه هم نقاشی های فرستاده شده بود که همش رنگ پریده بود و معلوم نبود چی کشیدن … تازه نقاشی هارو یه نفر با دست میگرفت جلوی دوربین ، دستش هم هی میلرزید !
آخرش هم : تهران ولیعصر خیابان جام جم ساختمان تولید طبقه دوم ، گروه کودک و نوجوان …
یادش بخیر همون سالها موقع پخش فوتبال میگفتن “کسانی که تلویزیون سیاه سفید دارن بازیکنای مثلا پرسپولیس رو به رنگ تیره میبینن” ؟؟؟
دهه شصت یعنی :
یعنی بیدار شدن با بوی نفت بخاری نفتی
یعنی صف کیلومتری نون
یعنی آتاری و میکرو
یعنی برنج کوپنی
یعنی فخرفروختن با کتونی رِوِن چینی
یعنی تلویزیون سیاه و سفید
یعنی آدامس خروس نشان
یعنی کارت بازی با دمپایی
یعنی کپسول بوتان و پرسی
یعنی نوار کاست
یعنی بوی نفتالین لای رختخواب
یعنی خریدن لبو و لواشک از سر کوچه ی مدرسه
یعنی سوختگی نارنجی رنگ بلوز کاموایی
یعنی نیمکت سه نفره
پوشیدن لباس داداش بزرگه
یعنی ساختن آدم برفی با لگن حموم
یعنی بوی نم زیر زمین
یعنی چوبین و برونکا
یعنی تیله بازی
یعنی اشکنه و خشیل
قاشق زنی تو چهارشنبه سوری
عاشق شدن از پس پرده حیا و شرم
یعنی صدای آژیر قرمز
یعنی سریال اوشین
دهه شصت یعنی من
یعنی تو
یعنی ما !
دهیه شست یعنی
کفش پلاستیکی زیر بر جسته پاره شده
بستن کش به دور کتاب به جای کیف
سر تراشیده رفتن به مدرسه
پدر سالاری
تخم مرغ جنگی در عید نوروز
ترقه در کردن در وقت تحویل سال
رفتن درب خونه ها برای عیدی گرفتن
شب عیدی رفتن به حمام عمومی شهر
شب نشینیهای شیرین
ازهمه شیرین تر ازادی آزادگان جنگ تحمیلی
بامباران در چند متری خونه ما اما خوشبختانه منفجر نشدن
رفتن به روستاها از ترس بامباران
یادش بخیر خاطرات زیادند …….. از مدیر محترم سایت کمال تشکر موفق باشید
روزگار کودکی یادش بخیر یاد
ياد شب های خوش و شادش بخیر
زندگی مثل سلامی ساده بود
زندگانی صبح وشامی زنده بود
سفره نان وپنیری داشتیم
در نداری چشم سیری داشتیم
وقت بخشش دست ما لرزش نداشت
مال دنیا این قدر ارزش نداشت
آدما تاب و تحمل داشتند
برخدا خیلی توکل داشتند
در این نگاره ماندگار
شادروانان حاج مهدی حسین طلایی،به یاد تمام پدر هایی که امروز در بین ما نیستند اما خاطره ی روز های حضورشان هرگز فراموش نخواهد شد و امروز خوب است که به یاد آن ها هم باشیم شادی ارواح همه مومنین و مومنات صلوات
رحمت به روح رفتگانتون به خاطر زنده کردن خاطرات گذشته ام واقعا منو بردین به ان زمانی که عزاداری نسبت به الان تفاوتش اسمان وزمینه من که گریه ام گرفت از این تصاویر