سلام دلفان
سلام دلفان
سلام دلفان
کد خبر: 89314
تاریخ انتشار: ۱۹ مرداد ۱۳۹۵
تعداد نظرات: یک نظر
خانه » اخبار برتر » دست غیبی ما را داخل سپاه کشاند/ شیرینی های این 3 سال بیشتر از تلخی ها بوده است/ با اصرار دوستان، پس از خوب آمدن استخاره امامت جمعه شهرستان رو پذیرفتم
Print This Post
گفتگوی تفصیلی با امام جمعه دلفان(بخش اول)

زمانی که رفتن امام جمعه سابق حاج آقا صرفی پور قطعی شد، بنده هم به سهم خود تلاشم این بود که با افراد توانایی که هستن صحبت کنیم که قبول کنند مسئولیت امام جمعه شهرستان رو بپذیرند، خیلی تلاش کردم که حاج آقا حقیان قبول کنند ولی ایشان نپذیرفتند

به گزارش سلام دلفان، بیش از 3 سال از انتخاب حجت الاسلام و المسلمین هاشمی نژاد به امامت جمعه شهرستان دلفان می گذرد در ایام ماه رمضان پای صحبت های ایشان نشستیم   تا از منظری متفاوت به زندگی ایشان از تولد و تحصیل، مسائل روز شهرستان از جمله فعالیت های خود ایشان در این 3 سال و چالش های شهرستان دلفان  بپردازیم که ثمره این نشست در چند بخش تقدیم مخاطبین سلام دلفان می گردد.

با سلام و قبولی طاعات، و تشکر بابت وقتی که در اختیار ما قرار دادید، لطفا خودتون رو معرفی نمائید؟ و متولد چه سالی هستید؟ و چندمین فرزند خانواده هستید؟

بسم الله الرحمن الرحیم. با تشکر از جناب عالی و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما عزیزان و عرض تسلیت به مناسبت ایام شهادت آقا امیر المومنین(ع)؛ بنده سید جعفر هاشمی نژاد متولد سال 1350 و دومین فرزند خانواده هستم.

در چه سالی  ازدواج  کردید؟

سال 1373، در 23 ساگی

چندتا بچه دارید؟

3تا

تحصیلات حوزوی تان رو لطفا بیان نمائید؟

تا مقطع خارج فقه و اصول و سه، چهار سال هم توفیق داشتم درس خارج برخی از بزرگان رو شرکت کنم.

تحصیلات دانشگاهی هم دارید؟

بله البته داخلی سپاهه، کارشناسی ارشد علوم قرآنی و حدیث.

ایام تحصیل در کدوم مدارس شهرستان درس خوندید؟

زمان ابتدایی، دبستان آیت الله طالقانی و در مقاطع دیگه هم، مدتی مدرسه شهید مطهری و شهید یوسفوند. البته اینها تغییر کردند.

چه سالی وارد حوزه علمیه شدید؟

1364 وارد حوزه علمیه  امام صادق(ع) بروجرد شدم و پس از 2 سال و از سال 67 هم به حوزه علمیه قم رفتم و در مدارس حقانی که  ازمدارس معروف قبل از انقلاب بود، مدرسه امام صادق(ع) و مدرسه ی رسول اکرم  دروس حوزوی رو از محضر اساتید حوزه فرا گرفتم.

ایام دفاع مقدس توفیق حضور در جبهه ها رو داشتید؟

بله، 2 بار توفیق داشتم، یکبار سال 66 و عملیات نصر 8 که در بخش تعاون   مشغول بودم البته موقع عملیات و قبلش هم در تبلیغات بودیم؛ تبلیغات گردان حمزه سید الشهداء و یکبار دیگر هم عملیات مرصاد.

از شهدای شهرستان با کسی سابقه رفاقت داشتید ؟

بله. طلبه ی شهید مسعود امیدیان از رفقای بسیار صمیمی بودیم که باهم ثبت نام کردیم و اعزام شدیم. چون  سن ما کم بود اقوام به خصوص اقوام  ایشان ما رو منصرف کردند و تصمیم قطعی گرفتیم که نرویم. و باور کنید یک دست غیبی ما را داخل سپاه کشید چون  تصمیم گرفته بودیم که نرویم، بالاخره توفیقی شد و رفتیم و در تبلیغات گردان سید الشهداء با هم بودیم. و متاسفانه البته برای من و خوشبختانه برای ایشان، در عملیات نصر 8 شهد شیرین شهادت رو نوشیدند.

ظاهراً عموی شما هم در ایام دفاع مقدس شهید شدند؛ از ایشون خاطره ا ی دارید؟

بله ایشون زمانی که به شهادت رسیدند(شهید سید محمد تقی مرادیانی) ما 10 ساله بودیم و ایشون 14 ساله بودند که به شهادت رسیدند. تاجایی که یادم هست این بزرگوار اهل درس و مطالعه  بودند. یادم هست که ما خانواده ای شلوغ و پرجمعیتی بودیم؛ پدربزرگم، پدرم،  و عموهام همه توی یه خونه زندگی می کردیم. جای مناسبی برای درس خواندن نبود، گاهی می دیدم که ایشون می رفتند داخل حمام و اونجا مشغول مطالعه می شدند.

دوستانشون هم خاطراتی از انقلابی بودن ایشون، قبل از انقلاب و از صفای ایشون و از سر به زیری ایشون نقل کرده اند. شهدای ما واقعا انسان های عجیبی بودند. بالاخره ایشون در سال 60 و در سن 14 سالگی، با چشم باز به جبهه رفتند و توفیق شهادت رو پیدا کردند.

قبل از سمت (امامت جمعه) در کجا مشغول بودید؟

بنده از سال 79 در سپاه پاسدارن مشغول خدمت هستم. مدتی در کرمانشاه و مدتی در اراک مشغول بودم تا اینکه به  نورآباد آمدم و در سپاه قسمت نمایندگی مشغول به کار شدم.

این سه سال چگونه گذشت؟

الحمد لله. بالاخره مسئولیت، مسئولیت سنگینی است؛ و هر مسئولیتی تلخی و شیرینی دارد ولی برای بنده بیشتر شیرین بود و البته تلخی هایی هم هست.

از شیرینی ها و تلخی ها این 3 سال بگید؟

ازشیرینی های این سه سال، توفیقی که پیدا کردیم این بود که کاری که ائمه ی جمعه بزرگوار گذشته آغاز کرده بودند، در خصوص مصلی، توانستیم که یک شرایط حداقلی فراهم کنیم که امروزه مسئولین نماز جمعه ی استان، مصلی نورآباد رو جز مصلی هایی که بیشترین پیشرفت کار ی را داشته قلمداد می کنند؛ یا اول یا گاهی هم دوم می دانند.

ازجمله شیرینی های کار یک مورد دیگر این است که معمولا، و حتی گاهی از هم لباسی های ما، نسبت به مردم نورآباد این قضاوت رو دارند که مردم غریب پرست اند. و من در این مدت اکثر قریب به اتفاق مردم را دیدم که لطف دارند، بزرگوار اند و از بسیاری شنیدم که ابراز خوشحالی کردند، ابراز محبت کردند و همین که انسان مردم رو خوشحال می بیند، خصوصاً کاری انجام دهد که مردم خوشحال بشوند، این به نظرم خیلی شیرین می باشد.

تلخی ها چطور حاج آقا؟

تلخی ها، برخی تنگ نظری هاست که البته آن قدر  تعداد اینها کم هستش که در مقابل شیرینی ها ناچیزه.

چگونه به عنوان امام جمعه ی نورآباد انتخاب شدید؟

زمانی که رفتن امام جمعه سابق حاج آقا صرفی پور قطعی شد، بنده هم به سهم خود تلاشم این بود که با افراد توانایی که هستن صحبت کنیم که قبول کنند مسئولیت امام جمعه شهرستان  رو بپذیرند، خیلی تلاش کردم که حاج آقا حقیان قبول کنند ولی ایشان نپذیرفتند، بعد از اون با چند نفر از رفقایی که هم دوره بودیم صحبت کردم مفصل و درخواست کردم که یکی از شما عزیزان حاضر بشه بیاد و  این مسئولیت رو قبول کنند که بعد از مشورت های زیاد، خود این بزرگواران به بنده پیشنهاد کردند که من هم ابتدا نپذیرفتم و واقعا مصرانه گفتم که من بالاخره توی شهر هم مسئولیت دارم، توی سپاه هستم، شما بیاید، ما در خدمت شما و در کنار شما کار می کنیم. و بالاخره با اصرار دوستان کار به استخاره کشید؛ بعضی از رفقا لطف کردند و به نیابت از ما خدمت حضرت آیت الله گرامی رفته بودند و استخاره گرفته بودند، که  خوب آمد و مقدمه ای شد برای این مسئله..

اولین روزی که به عنوان امام جمعه وارد شهرستان شدید، به یادتون هست؟ چه حسی داشتید؟

بله شما هم بودید که در معیت نماینده ی ولی فقیه در استان بخشی از مردم به زحمت افتاده و به استقبال آمده بودند. هنوز شرمنده ی مردم هستم؛ در مورد مسئولیت همیشه یه جمله ای دارم ، میگویم یه مسئول وقتی که یک مسئولیت را قبول می کند باید همیشه حالت خوف و رجا داشته باشد. رجا داشته باشد به اینکه توفیق پیدا کرده که خدمتی انجام دهد و مردم دعایش کنند و انشاء الله ذخیره ای برای قیامتش باشد. خوف داشته باشد از اینکه نتواند به وظیفه اش عمل کند و گرفتاری روز قیامت و ناراحتی بندگان خدا رو فراهم کند. بنده هم یک چنین حالتی داشتم.

ادامه دارد…

  1. نویسنده دیدگاه: نام شما...
    مرداد ۲۱, ۱۳۹۵ در تاریخ ۰۸:۰۸

    سلام
    الفرد چرا نظرات را درج نمینمائید.
    گزینشی عمل نکن عزیزم

ارسال دیدگاه

زمان ورود کد امنیتی تمام شده. مجددا بارگزاری کنید

سلام دلفان
سلام دلفان
رفتن به نوارابزار