«فرجاله» انسانی کامل از جنس عصمت بود و همه چیزش در راه خدا فدا شد. او از کسانی بود که غرب ایران را از دام هواهای نفسانی و شیطانی نجات بخشید.
حمد و سپاس بیکران مخصوص خدائی است که توفیق داد، با قلمی شکسته قطرهای از عظمت اقیانوس بزرگمرد دینی لرستان حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ فرج الله کاظمی (ره) را به تصویر بکشم. شخصیّتی که نگین گمشده روزگار معاصر ماست.
سخن گفتن و نوشتن در مورد مردی که از سرآمدان دوران خویش در علم و تقوی بود، بسی سخت و دشوار است، چرا که او انسانی فنا شده بود و طبیعی است که توصیف ابعاد زندگی ایشان در مهندسی واژگان ما نگنجد.
آیت الله کاظمی (ره) آن فقیه مبارز رادمردی بودند، که علم و عمل، شور و شعور، و عرفان و محبّت را در هم آمیختند و آگاهانه اندیشه اسلامی را در سطح تودههای مردمی شکوفا کردند. او بعنوان انسانی پویا و مجاهد، وجودی بود که در یک مقطع زمانی، راه کمال و سعادت را فرا روی بشر مسلمان قرار داد.
آیت الله کاظمی(ره) در میان رجال سیاسی و دینی معاصر، دارای ویژگیهای ممتازی است که به سادگی نمی توان از کنار آنها گذشت:
نخست اینکه در سراسر عمرش در صحنههای اجتماعی، سیاسی، فکری و مبارزاتی، بیوقفه ستیز کرد و در برابر قدرت¬های خودکامه سر تسلیم فرو نیاورد.
معظم له از عوامل تأثیرگذار تطهیر قلوب و تصفیه دلهای رَمیده از باطل مردم غرب ایران بود. او مانند باران بر سر و روی مردم بارید و سرشتهای غبار گرفته را جلا داد و غبار فطرتهای خداجو را زدود. او با افزایش سطح آگاهی عمومی و بالا بردن شعور ایمانی و معرفت دینی معنویّت را برای مردم به ارمغان آورد.
در زمان او بود که نخستین فصل انقلاب روحی در غرب کشور شکفته شد و آرام آرام بهار سبزه ها در میان خزانِ رذالتها شوق روئیدن گرفت و این یعنی سرآغاز بهار ایمان در غرب ایران زمین.
آیتالله کاظمی (ره) ایمان را به غرب کشور آورد، ایشان در همان آغاز حضورش در این سرزمین غمزده، رنگ قومیّتها را زدود، سنّتها را دگرگون کرد و کمر همّت به تزکیّه نفوس و روانهای مستعد بست. او روح ملیّت را با مذهب گره زد و سنّتهای اصیل ملّی را با ایمان مذهبی پیوند زد. او رسالت خدا را بر دوش داشت، امّا با این حال نشست و برخاستی همچون متواضعترین بندگان الهی داشت.
اکنون نیم قرن از عروج ربّانی آن مرد خدا به سرای باقی میگذرد، امّا سالهاست که نامش در گمنامی مانده است.
آیت الله کاظمی (ره) شخصیّتی نادر است که به عنوان یکی از بارزترین متفکّرین دوران معاصر لرستان، باید نامش در کانون بنیادیترین عالمان و مجاهدان قرار گیرد. تاثیر او در تثبیت دین و مذهب در ساختار نظام و جامعه لرستان امری انکار ناپذیر است.
امّا سوال این است که : چه شد که این روح چند ساحتی و این نماد ورثه الانبیاء هنوز ناشناخته مانده و اندیشه و خدماتش فراموش شده است؟؟؟
برای پاسخ دلایل زیادی وجود دارد : نخست فاصله زمانی و تاریخی با او و اندیشه پرفروغ اوست. دوم عدم تحلیل زندگانی با برکت اوست و این ضرورت فرجالله شناسی را لازم میکند.
به هر حال باید از او بسیار نوشت و سخن گفت، تا غبار فراموشی از چهره ملکوتیش زدوده شود.
«فرجاله» انسانی کامل از جنس عصمت بود و همه چیزش در راه خدا فدا شد. او از کسانی بود که غرب ایران را از دام هواهای نفسانی و شیطانی نجات بخشید. مجاهدتها و مبارزات فرج الله (ره) در دورانی بود که از خفقان رژیم پهلوی، فریادها از ترس خفه شدن در گلو خاموش بودند. امّا فرج الله (ره) آرام ننشست، چرا که او فرزند مکتب تشیّع راستین علوی بود، مکتبی که الفبای کلاسش شجاعت و آزادگی است. و اینگونه بود که معظم له پرچمدار برافروختن شعلههای اسلامِ انقلابی در قلوب عشایر و توده های مردمی برای شروع انقلاب اسلامی به رهبری روحانیّت شیعه علیه ظلم و تزویر شد.
فرجالله (ره) طلبه ای نبود که به کُنج حجره ها یا گوشه امامزادهها پناه ببرد و تسبیحی بدست گیرد و صرفاً به ذکر و سجاده پناه ببرد و سکوت پیشه کند. بلکه او مجتهدی مجاهد بود که با چنگزدن به ریسمان ولایت به دل تودهها زد، پای شنیدن دردهای آنان نشست و غبار غفلت را از سرنوشت و زندگی آنان زدود.
او در زمانی می زیست که ارتجاع، واپسگرایی، خَمودی و جُمود فکر و اندیشه بر همه جا حتی حوزههای علمیّه که مرکز نشر علم و تعلیم کمالات انسانیند، سایه افکنده بود. در این زمان برداشتهای مُرتجعانه و خشکی که از اسلام توسط متحجّران می شد از یک سو و از طرفی دیگر ترویج ایده «جدایی دین از سیاست» از جانب آخوندهای درباری و عافیت طلب سبب گردید که فضای دینی، فرهنگی و سیاسی کشور دستخوش تغییر و تحوّلات انحرافی عمیقی شود و مردم از اسلام راستین فاصله گیرند. امّا فرج اله (ره) لحظهای از تربیت روانهای مستعد غافل نشد.
فرج اله (ره) از همان نخستین روزهای نوجوانی دنبال حقیقت و مبارزه با ظلم و حمایت ازمستضعفین جامعه بودند. او به تمام معنا مرد خدا بود و در ذات الهی فنا بود. امّا هزاران افسوس که نام آن مرد خدا در زیر خروارها خاک غفلت و بیمسئولیتی خوابیده است.
تک تک ما در برابر او مسئولیم، او هر چه داشت برای تربیت پدران و مادران و نسلهای پیشین ما به کار گرفت، او کسی بود که چگونه زیستن و راه خدائی زندگی کردن را به مردم ما آموخت. او کسی بود که مردم را از خوردن خون بَسته نجس حیوانات بر حذر داشت، او همان است که ننگ سنّت غلط و خلاف شرع ازدواج با دو خواهر در یک مقطع زمانی را از دامان این سرزمین زدود.
بیت شریف آیت الله شیخ فرج الله کاظمی (ره) در قم پناهگاه رهبران عالیقدر سیاسی و مذهبی کشور در دوران طاغوت بود و آیات عظام مدّرس، کاشانی و شهید مظلوم نوّاب صفوی با معظم¬له قرابت و رفاقتی صمیمانه داشتند. او شخصیّتی بود که پیرجماران موضوع شروع نهضت انقلاب اسلامی را با او در میان گذاشتند. در قم حضرت امام (ره) بارها به منزل محقر او در محله¬ یخچال قاضی تشریف می بردند و با ایشان مشاوره¬ فکری در مورد شروع انقلاب اسلامی داشتند.
بیشک از فرجالله (ره) سخن گفتن کار چون منی نیست، چرا که او کسی است که آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی (ره) عالم طراز اوّل جهان اسلام و میرزای نائینی(ره) آن بزرگ پرچمدار بیداری تشیّع ایشان را نماینده حضرت ولیعصر (عج) می نامند.
بررسی و تحلیل زندگی و به تصویر کشاندن ابعاد گوناگون شخصیّت آیت الله کاظمی (ره) بعنوان یک مصلح اجتماعی و یک مرجع عالیقدر نیازمند ژرفنگری تاریخی، سیاسی و اجتماعی است و ظرفیّتی فراتر از یک کتاب می طلبد، امّا تأملی گذرا در گوشه هایی از حیات نورانی آن عارف به حقّ پیوسته از طلوع افتخارآمیز تا غروب غمانگیز حیاتش میتواند، قدمی کوچک بسوی شناخت ایشان باشد.
بی شک قلم از توصیف فضائل، سجایا، سنّتها، کردار، عبادات، خدمات، کرامات و دیگر برجستگیهای اخلاقی و علمی این نمونه تاریخ لرستان در قالب کلمات عاجز است.
در کتاب «آفتاب درخشان لرستان» بقلم حقیر در ۲۳۰ صفحه شرح زندگینامه آیت الله حاج شیخ فرج الله کاظمی (ره) به عنوان نمونهای از اندیشه اصیل اسلامی در قالب یک متفکّر مجاهد و مُصلح دینی اجتماعی آمده است.
برگرفته از مقدمه کتاب <آفتاب درخشان لرستان> بقلم حسین وشنی نورآبادی

روح آن روحانی بزرگ و فرزند عزیزش شاد
الله هم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم
چه سفسطه ای به کار بردی؟؟؟!!!
اولا ایشان مرجع دینی بودن و اصلا بدنبال مادیات نبودن و اگر دنبال خان بازی میرفت الان نصف شهر را به نام خود داشت…
ثانیا.. از انبیا و حتی ائمه اطهار فرزندان و نزدیکانی بوده اند که راه دگر برخلاف آنچه باید باشد رفته اند.. از پسر نوح تا عایشه تا جعفر کذاب و…
ثالثا.. برو یه سوزن به خودت بزن به جای دنبال بهانه پیدا کردن برای تخریب یک چهره دینی و نورانی.. خودت رو اصلاح کن..
سلام
این سوال تو ذهن من شکل میگیره که به چه کسی آیت الله العظمی میگن ؟ احتمالاً یه معیاری داره به کار بردن قید العظمی !! البته جسارتاً یه جستو جوی ساده توی اینترنت تاحدودی موضوع رو روشن میکنه : به کسی آیت الله العظمی میگن که صاحب رساله توضیح المسائل باشه و این موضوع برای حضرت آیت الله العظمی کاظمی محتمل است ؛ اما نکته مهمتر در مورد العظمی داشتن مقلدان زیاده که موید آن داشتن تعداد معدود از مراجع عظام تقلیده که همه شاهد آن هستیم .
البته اگه سلام دلفان صلاح بدونه که نظر من رو انعکاس بده .