به گزارش سلام دلفان؛ ايشان در سال 1311 در ولدوند از طوايف ايل كاكاوند دلفان در خانوادهاي خوش نام، متدين و بدنيا آمد. در كودكي پدرش را از دست داد و در دارالمومنين هرسين كرمانشاه در مكتب و مدارس جديد با سختي و گاهي پيمودن كيلومترها پياده مشغول تحصيل شد. سپس با وجود شوق وافر به آموختن معارف اسلامي وارد حوزه علميه كرمانشاه شد و پس از طي مقدمات و ادبيات عرب در سال 1330 به كسوت روحانيت در آمد.
شيخ علي صفدري براي ادامه تحصيل علوم ديني عازم خرم آباد شد و از زمره شاگردان ممتاز حضرت آيتاله روح اله كمالوند (ره) كه از هم دروهاي ها و دوستان نزديك حضرت امام خميني (ره) بودند، قرار گرفت. سخت كوشي و خلوص معظم له مورد توجه و عنايت آيت الله كمالوند قرار گرفت. چند سال در نماز جماعت ايشان احكام شرعي را بيان ميكرد و همزمان دروس سطح را گذراند.
ديدگاههاي فقهي، اجتماعي و سياسي آيتاله كمالوند و همنشيني با ايشان شخصيت مرحوم صفدري را تحت تاثير قرار داد و تا پايان عمر همواره سيره علمي و عملي معظمله را راهنما و الگوي خود قرار ميداد. پس از چند سال اين طلبه جوان از طرف آيت الله كمالوند به امامت جماعت مسجد جواد الائمه در محله شاه آباد (مطهري فعلي) خرم آباد منصوب گرديد و اين مسجد به يكي از پايگاههاي مذهبي و فرهنگي تبديل شد.
در سال 1341 در صف مقدم مبارزه با لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي و نهضت روحانيت به روشنگري و مجاهدت پرداخت. در 15 خرداد 1342 نيز وي پيشاپيش مردم خرم آباد لرستان شجاعانه به افشاگري بر عليه رژيم پهلوي از طريق سخنراني، پخش ديدگاههاي امام خميني و قرائت قطعنامههاي مراجع و روحانيت و اعتراض به كشتار مردم و دستگيري رهبران نهضت پرداخت. در خلال اين مدت چندين بار بازداشت گرديد كه نفوذ و حمايت آيتاله كمالوند مانع از زنداني شدن ايشان گرديد.
در بهار 1343 همزمان با بيماري و بستري شدن آيتاله كمالوند در تهران، ايشان بازداشت و روانه زندان قزل قلعة تهران شد. در زندان با بسياري از علماي مبارز از جمله آيتاله واعظ طبسي، آيتاله مرواريد، اخوان حجتي كرماني و شهيد مفتح و شهيد باهنر و مرحوم رفيعي (از فعالين فدائيان اسلام) هم بند بود. در زندان عليرغم فشار ساواك رسماً به اعمال غيرقانوني شاه اعتراض و از حضور و مبارزات مردم و روحانيت و حضرت امام، بصورت مستدل و قانوني و شرعي دفاع مينمود. تا بدانجا كه در يك مورد اصرار و پافشاري او باعث شد تا بازجوي ساواك مجبور شود تا سئوال خود را پس بگيرد و عذرخواهي كند. شنيدن خبر ارتحال استاد و مرادش او را سخت متاثر نمود و با پافشاري در زندان ساواك را مجبور نمود تا تلگراف تسليت ايشان را مخابره نمايد.
در آخر تابستان همان سال مرحوم صفدري از زندان آزاد شد و پس از زيارت بارگاه ملكوتي حضرت امام رضا(ع) و حضرت معصومه (س) و ديدار با حضرت امام (ره) پيروزمندانه به خرمآباد بازگشت كه مورد استقبال پرشور و گسترده مردم و روحانيت قرار گرفت. مسجد جوادالائمه ديگر به يكي از سنگرهاي مهم مبارزات انقلاب اسلامي در لرستان تبديل شده بود و فشار ساواك و شهربان نمي توانست از اقدامات و تلاشهاي فرهنگي، مذهبي و مبارزاتي ايشان ممانعت بعمل آورد. در پايان رمضان سال 1344 نماز عيد را در سرماي زمستان در زمينهاي باير اطراف مسجد برگزار نمود. در حالي كه جمعيت انبوه نماز عيد را به پايان بردند، مرحوم صفدري در خطبه نماز عيد فطر بشدت به رژيم تاخت و اقدامات غير قانوني آن و خصوصاً تبعيد حضرت امام به تركيه را محكوم نمود و تلگرام امام را نيز قرائت كرد. پس از نماز عيد، مردم دسته دسته به بيت ايشان ميآمدند واجتماع پرشوري را فراهم آوردند. چند روز نگذشت كه صفدري از طرف شوراي امنيت به شش ماه تبعيد به بم كرمان محكوم شد و بلافاصله شهرباني در اجراي حكم تبعيد ، ايشان را دستگير و توسط ژاندارمري به تبعيدگاه انتقال داد. وي فوراً به حكم تبعيد خود اعتراض كرد و آن را غيرقانوني دانست كه اعتراض ايشان در دادگاه تجديدنظر اهواز به تخفيف انجاميد و نهايتاً در بهار 1345 آزاد و به خرم آباد مراجعت نمود.
زندان و تبعيد بيش از پيش صفدري را مورد توجه و عنايت مردم غيور لرستان قرار داد. در اين سالها عمدتاً ممنوع المنبر بود. با اين حال به هر طريق به مبارزه برعليه نظام شاهنشاهي ادامه ميداد. در اين سالها يار وفادار آيت الله قاضي خرمآباد (ره) بود كه پس از آيت الله كمالوند رياست حوزه علميه خرم آباد را بعهده گرفته بود، او نيز از اقدامات و مبارزات ايشان حمايت ميكرد. در اين دوره آیت الله صفدري از سويي به تحصيل در دوره سطح و سپس خارج فقه نزد حضرات آيات كمالوند، صديقين اصفهاني و شيخ عليپناه اشتهاردي مشغول بود و با مطالعه و مباحثه بر معلومات فقهي و اسلامي خود غنا ميبخشيد و از سوي ديگر اشتغالات تحصيلي مانع از فعاليتهاي مبارزاتي وي نبود و چنانچه گفته شد در رهبري مبارزات انقلاب اسلامي در خرم آباد و استان لرستان و استانهاي همجوار از جمله كرمانشاه و مناطق عشايرنشين كاكاوند نقش عمده و موثري را ايفا مينمود.
عليرغم مخالفت صريح با نظام شاهنشاهي و استبداد حاكم، با بسياري از عناصر با نفوذ و حتي مقامات لشگري و كشوري و قضايي استان كه متدين و مردمي بودند حشر و نشر و معاشرت مينمود و از اين طريق ضمن جلب و جذب آنها از نفوذ آنها براي پيشبرد مبارزات و حل و فصل مشكلات مردم و عشاير استفاده ميكرد. او هيچگاه رابطه خود با عشاير را قطع نكرد. تابستانها به هرسين كرمانشاه ميرفت و با وسايل ابتدايي نظير اسب و جيپهاي قديمي چندينماه در بين آحاد مردم و عشاير به فعاليتهاي مذهبي، تبليغي، روشنگري سياسي مشغول بود. با نفوذي كه در بين عشاير داشت بسياري از اختلافات و حتي خصومتها و درگيريهاي آنها را حل و فصل كرده و با راهنمايي و ارشاد فيصله ميداد. بيت او در خرمآباد علاوه بر اينكه محل مراجعه اقشار مختلف مردم خرمآباد و شهرهاي اطراف بود همواره پذيراي عشاير، فاميل و دوستان و آشنايان بود و وي
با تعصبات و خرافههاي مذهبي سخت مخالفت ميورزيد و مسايل را به درستي و با ديدگاه جامع اسلامي تفكيك و قلمروبندي ميكرد. ایشان ضمن تاکید بر پیروی از زعامت و مرجعيت امام خميني (ره) به نظرات فقهي، مرحوم آيت الله العظمي حكيم و مرحوم آيت الله العظمي سيد احمد خوانساري توجه خاصی داشت .
مسايل روز و سياسي را دنبال ميكرد و در اين زمينه صاحبنظر بود. حتي تحولات سياسي منطقهاي و بينالمللي از قبيل جنگ اعراب و اسرائيل و مساله فلسطين و مبارزات مردم ويتنام برعليه فرانسه و آمريكا را پيگيري و تحليل مينمود. معظم له در خرم آباد با وجود ممنوع المنبر بود و تحت فشار رژيم و ساواك قرار داشت وی علیرغم اصرار روحانیون واهالی لرستان که سعی داشتند آقای صفدری اقامت دائم در لرستان داشته باشد علاقه وافر به حضور در جمع علماء وحوزه علمیه قم داشت لذا در سال 1350 خرم آباد را ترك و عازم قم گرديد.
سكونت وی در قم و حضور در حوزه علميه فضاهاي جديدي براي فعاليتهاي درسي، تبليغي و مبارزاتي فراروي ايشان قرار داد. وي در قم از درس خارج اساتيد برجسته و مراجع تقليد از جمله حضرات آيات عظام گلپايگاني، ميرزاجواد تبريزي، و وحيد خراساني بهره برد. سوابق مبارزاتي و علمي اين روحاني مبارز و برجسته مورد توجه ويژه حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني قرار گرفت و او نيز در ساعات غير درسي در بيت معظم له حضور مييافت و از اعضاء شاخص بيت ايشان محسوب ميگرديد.
آیت الله صفدري در خلال سالهاي اقامت در قم به نمايندگي از سوي حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني جهت بازدید به حوزههاي علميه شهرستانها و همچنين فعاليتهاي تبليغي و ارشادي به شهرستانهاي بزرگ و كوچك اعزام مي گرديد. در اين سفرها و در جلسات گوناگون ضمن ترويج معارف و احكام اسلامي و سامان دادن به فعاليت هاي مذهبي و تاسيس پايگاه هاي ديني همواره به افشاگري بر عليه رژيم پهلوي نیز مي پرداخت و روشنگري مردم را سرلوحه كار خود قرار مي داد. در اين ارتباط بارها توسط مقامات امنيتي و ساواك تحت تعقيب و دستگيري قرار گرفت و بارها روانه زندان شد.
مرحوم صفدري در سال 1357 از طرف مراجع قم و خصوصا حضرت آيت الله گلپايگاني به امامت مسجد شيعيان سنندج منصوب و به آن سامان عزيمت نمود و در آنجا به تبليغ و ارشاد مردم اعم از شيعه و سني پرداخت و پس از مدتي اقامت، فعاليت هاي آن مرحوم مورد توجه مردم قرار گرفت و حسينيه سنندج رونق خاصي يافت. از ابتداي شروع دوره جديد مبارزات انقلاب اسلامي در ديماه 1356 ايشان از طريق تريبون حسينيه و جلب همراهي برخي روحانيون و مبارزين و برادران اهل سنت از جمله مرحوم كاك احمد مفتي زاده به مبارزه با رژيم و زمينه سازي برپايي حكومت اسلامي مشغول شد. نقش آیت الله صفدري در مبارزات شيعيان و اهل سنت و مردم سنندج و استان كردستان بسيار خوش درخشيد خصوصا نفوذ و محبوبيت زيادي در بين نظاميان كه اكثرا شيعه بودند پيدا كرد.
واكنش رژيم به اين اقدامات منجر به دستگيري و تبعيد ايشان به اقليد فارس شد. در تبعيدگاه نيز او آرام نگرفت و مجاهدات ايشان امواج خروشان انقلاب اسلامي را در آن سامان به حركت درآورد و به بار نشاند. در بازگشت از تبعيد فعاليتها و مبارزات ايشان اوج جديدي پيدا كرد بنحوي كه بطور طبيعي در راس مبارزات مردم كردستان قرار گرفت. انفجار و تخريب محل اقامت ايشان خشم مردم سنندج را برانگيخت و خود منشايي براي حركات و اعتراضات بعدي شد. بالاخره در زمستان سال 57 مجددا دستگير و به زندان كميته مشترك در تهران فرستاده شد. تحصن گسترده مردم سنندج در اعتراض به زنداني شدن ايشان رژيم را مجبور به آزادي او نمود كه با استقبال بسيار گسترده و با شكوه مردم سني و شيعه سنندج ايشان مجدداً به آنجا عزيمت نموده و به تمشييت امور مبارزاتي خصوصا جلب همكاري نظاميان به همراهي با خيل عظيم مردم و پناه دادن به سربازان فراري لشكر 28 كردستان پرداخت.
محل اقامت او محل سازماندهي مبارزات و اعتراضات مردمي و چاپ و تكثير اعلاميه ها و پيام هاي حضرت امام (ره) بود كه توسط او و فرزندانش و عدهاي از جوانان با غيرت كرد شيعه و سني و كرمانشاهي، هماهنگي و توزیع ميگرديد.
تمامي راهپيمائيهاي سراسري در سنندج با همت و راهنمايي و رهبري مؤثر ايشان انجام ميگرفت. فعاليتهاي مستمر ايشان زمينه اعتصاب و تحصن گسترده كاركنان و كارمندان شريف ارگانها و دواير دولتي را فراهم آورد كه اين اعتصاب توانست اركان رژيم در سنندج را از كار بياندازد.
در بهمن 57 شخصاً و با وجود جو شديد نظامي و امنيتي به راه افتاده مجسمههاي شاه را از ميادين شهر برچيد و در 22 بهمن اداره لشكر 28 سنندج را كه موقعيت سوقالجيشي مهمي داشت بدست گرفت و با انتصاب فرمانده لشكر و تلاش بسيار و خستگيناپذير مانع از فروپاشي ارتش در كردستان شد و همانطور كه همگان ميدانند و در اسناد و كتب متعددي نيز منعكس و به چاپ رسيده است به همين دليل و به واسطه نقش رهبري و فرماندهي ايشان، حمله سازماندهي شده تجزيهطلبان كردستان براي تصرف پادگان سنندج بينتيجه ماند. اين مجاهدات مورد تأييد حضرت امام خميني قرار گرفت و معظم له طي پيامي كه توسط حضرت آيتالله نوري همداني ابلاغ گرديد ضمن تأييد فعاليتها و تقدير از حسن درايت وي، ايشان را بعنوان نماينده خود جهت اداره امور كردستان ابقاء نمودند. مرحوم صفدري پس از چندي و جهت جلوگيري از سوءاستفاده ضد انقلاب و پارهاي ملاحظات خاص سنندج را ترك و به قم بازگشت. در جو سنگيني كه برعليه او و از طرف عناصر چپ و ماركسيستها در ارتباط با مسائل كردستان و به قصد ضربه زدن به انقلاب به راه افتاده بود؛ فقط به خاطر حفظ مصالح انقلاب و جمهوري اسلامي به توصيه رهبر انقلاب سكوت اختيار نمود. با اين حال حضرت امام شخصاً در چندين ملاقات و سخنراني فعاليتها و تلاشها و مبارزات ايشان در كردستان را مورد تأييد و تمجيد قرار داد. پس ازترك كردستان به فعاليتها و تلاشهاي خود در سنگرهاي مختلف دفاع از انقلاب و تحكيم نهادهاي برخاسته از انقلاب و جمهوري اسلامي ادامه داد و سمتها و مسئوليتهاي زيادي را برعهده گرفت كه به تأييد و نظر متقدمين و كاردانان خبره در همه آنها بخوبي توانست در تحكيم مباني نظام جمهوري اسلامي نقش مؤثر و بسزايي ايفا كند. تجزيه و تحليل نقش و تلاشهاي مذكور از حوصله اين مقال خارج است و صرفاً به برخي از آنها اشاره ميشود:
1- اعزام ايشان از سوي حضرت امام (ره) به اتفاق حجت الاسلام و المسلمين آشتياني به اقليد فارس و حل و فصل اختلافات و تنشهاي آنجا
2- نمايندگي امام و تشكيل جهادسازندگي در دماوند
3- امامت جمعه در شهرستانهاي سميرم و آباده
4- حاكم شرع دادگاههاي انقلاب اسلامي سيستان و بلوچستان و تلاش مؤثر در برقراري امنيت در اين استان مرزي و حساس
5- نماينده حضرت امام و رياست سازمان عقيدتي سياسي نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي كه در اين سمت و در ابتداي جنگ تحميلي با درايت به حل و فصل مشكلات نيروي هوايي اقدام كرد و با زحمت زياد عده زيادي از پرسنل نيروي هوايي را كه به ناحق پاكسازي شده بودند به دامان ارتش و نيروي هوايي بازگرداند تا بتوانند در پيشبرد دفاع از كشور مشاركت نمايند.
6- حاكم شرع و رئيس دادگاههاي استان چهار محال و بختياري
7- رياست دادگستري و حاكم شرع دادگاههاي انقلاب اسلامي كاشان
8- رياست كل دادگستري و حاكم شرع دادگاههاي انقلاب اسلامي استان اصفهان
9- بنيانگذار و رياست كل دادگستري استان تهران
10- دادستان انتظامي قضات كشور
11- رياست شعبه 31 ديوان عالي كشور
عمده فعاليتهاي ايشان پس از پيروزي انقلاب اسلامي پذيرش سمتهاي مهم و حساس قضايي بوده است كه با پيشنهاد و اصرار مرحود آيتالله مهدي قاضي خرمآبادي كه معاونت وقت شورايعالي قضايي را برعهده داشت وارد دستگاه قضايي شدند.
ايشان معتقد بودند كه عليرغم ابعاد حكومتي و قانوني در تصدي سمت قضاء رعايت جميع مسائل و احتياطات شرعيه را بنمايند و در اين راستا همواره براي قضاوت شخصاً از مراجع عظام وقت اجازه قضاوت دريافت ميكردند.
با اينكه از ابتداي طلبگي، در بحبوحة فعاليتها و مطالعات سياسي قرار داشت و بنحوي مسائل و جريانات سياسي را درك و داراي تحليل و ايده در اين رابطه بودند، چون به ضرورتهاي پذيرش سمتهاي قضايي وقوف داشت در طول اين سالها از دخالت مستقيم در امور سياسي و جناحي اجتناب ميورزيد تا در قضاوت واقعاً رعايت بيطرفي و عدالت مرعي باشد. به شدت مخالف دخالت عناصر و ديدگاههاي نظامي و امنيتي در امور حقوقي و قضايي بود و سعي ميكرد كه مسئولين را به اين موضوع توجه دهد. با درايت، نظم و انضباط بينظير و رعايت جامعالاطراف قوانين و مقررات موضوعيه به حل و فصل امور قضايي ميپرداخت و مهمترين نقيصة دستگاه قضاء را كمبود قضات معتقد و ملتزم به اجراي دقيق قوانين و ضوابط قضايي، مستقل و بدون وابستگي سياسي و جناحي ميدانست.
بدرستي با افراط و تفريط مخالفت و مبارزه ميكرد. حضور برخي عناصر و ديدگاههاي افراطي و تندرو در دستگاه قضايي را مانع از اجراي عدالت و برپايي فضاي اسلامي ميدانست و همواره تلاش و كوشش داشت اين ديدگاهها و عناصر به تعادل گرايش يابند و كساني كه نميپذيرند و يا نميتوانند بيطرفي را رعايت نمايند از دستگاه قضايي خارج شوند.
تا جائي كه قانون اجازه ميداد و مصالح كشور و مردم ايجاب مينمود تابع دستورات مافوق بوده و انعطاف بخرج ميداد. اما چنانچه تشخيص ميداد اجرا يا عدم اجراء موردي با مباني قانوني و شرعي مغايرت دارد به هيچ وجه زير بار نميرفت. در درجه اول سعي و تلاش ميكرد كه با توضيح و روشن كردن ابعاد مسأله نظر مافوق را تحقق ببخشد و در صورتي كه موفق نميشد تا سرحد استعفاء و از دست دادن هرگونه عنوان و سمتي پيش ميرفت. خوشبختانه در بسياري از موارد چون نظرات و ديدگاههايش موافق قانون، شرع و مصالح عاليه كشور بود مسئولين نقطه نظراتش را قبول و اجرا ميكردند.
چون صرفاً در قضاوت، قوانين و مقررات و منافع كشور و مردم را در نظر داشت بسياري از مخالفين نيز به درستي اقداماتش اذعان مينمودند. سعي وافر داشت به كساني كه با فعاليتها و ديدگاههاي مديريتي و قضايياش مخالفت ميكنند و حتي كار را به سعايت و كارشكني ميرسانند، مقابله نكند. از اقدامات تبليغاتي و جوسازي در امور قضايي اجتناب مينمود و اين قبيل اقدامات را از آفات دستگاه قضا و عدالت ميدانست. براي رسيدن به پست و مناصب بالاتر به هيچ وجه حاضر به زد و بند و معامله نبود كه اگر چنين بود به مناصب بسيار بالا گمارده ميشد. حتي در زماني كه به اصرار رئيس وقت قوه قضائيه معاول اولي قوه قضائيه به ايشان پيشنهاد شد و حتي حكم نيز انشاء گرديد چون حاضر به برخي كرنشها و كوتاه آمدن از اصول خود نشد، مسأله را منتفي نمود.
در مديريت كوشا و دقيق بود. قبل از وقت اداري در دفتر خود حاضر و به كار مشغول ميشد و در طول روز تمامي مراجعين را ميپذيرفت و شخصاً به مشكلات آنها گوش ميداد و دستور رسيدگي صادر ميكرد. در ارتقاء و انتصاب قضات و سمتها مشورت ميكرد و ا شخاص واجد شرايط را به دور از رفيق و دوستبازي و زد و بند و خوشايند اين و آن پيشنهاد ميداد و هيچگاه بدون توجه به سوابق و روال مرسوم و معمول تصميم نميگرفت. خود ايشان نقل ميكردند كه در اوايل كار قضايي بدون رودربايستي مسائل را از قضات و حقوق دانان كاركشته و با تجربه ميپرسيدند و از معلومات آنها بهره ميگرفتند و به همين دليل واقعاً در دوره فعاليت خود توانست، نمونه و الگويي براي مديريت و قضاوت كشور را به منصه ظهور برساند.
از نظر ايشان استقلال قوه قضاييه در استدلال قاضي خلاصه مي شد. با وجود اينكه ايشان از چندين نفر از مراجع عظام تقليد گواهي اجتهاد داشتند و خود مجتهد جامع الشرايط بودند اما هيچگاه نظرات و آراء فقهي خود را در قضاوت و تصميمگيريها دخالت نميدادند و اعتقاد داشتند كه بايد مُرّ قانون اجرا شود و اگر قرار باشد هر كس به نظر خود و خلاف قانون عمل كند هرج و مرج مي شود به خصوص اعتقاد داشتند در حالي كه حكومت اسلامي برقرار است و احكام و قوانين نيز اسلامي است ديگر نمي بايد در مقابل نص به آراء شخصي مراجعه نمود.
بالاخره پس از سالها قضاوت و مديريت قضايي در سال 1381 بخاطر وجود برخي بينظميها و ناملايمات تقاضاي بازنشستگي كرد و از دستگاه قضايي كناره گرفت.
مرحوم آیت الله صفدري با وجود پذيرش عناوين و سمت هاي مديريتي و قضايي همواره خود را طلبه ميدانست و وظيفه اصلي خود را بيان احكام و اشتغال به امور معنوي و روحاني قلمداد مينمود .از اين رو از سال 1374 امامت جماعت مسجد جامع امام جعفر صادق (ع) واقع در اقدسيه تهران را برعهده داشت و به قول خود ايشان پس از بازنشستگي به وظيفه و شغل اصلياش يعني طلبگي برگشت. در اين راستا به طور مرتب و منظم به اقامه جماعت پرداخت و در كنار آن به رتق و فتق امور ديني و شرعي مردم اشتغال يافت. تمامي وقت و عمر و انرژي خود را صرف تبليغ و راهنمايي مردم ميكرد و با توجه به داشتن اجازه انجام امور شرعيه و حسبيه و نمايندگي از سوي كليه مراجع تقليد گذشته و حال توانست نقش موثري در جهت پيريزي و تقويت پايههاي اعتقادي و اخلاقي مردم به خصوص نسل جوان در منطقه شميرانات تهران ايفاء نمايد. دفتر ايشان از يك ساعت قبل از اذان ظهر و مغرب پذيراي انبوه مراجعين از هر قشر و طبقه و سن؛ از جوان و نوجوان گرفته تا كهنسال بود كه جهت پاسخگويي به مسائل شرعي و رفع و رجوع امورات ديني و شرعي؛ اجتماعي و فرهنگي و حتي خانوادگي نزد ايشان ميآمدند نظم؛ اخلاق و خوشرويي و صبر و حوصله در استماع مشكلات مردم و راهنمايي دقيق ودلسوزانه، ايشان را مورد توجه و علاقه مردم قرار داده بود چنانچه بسياري از مردم او را ملجاء و پناه خود ميدانستند و از صميم قلب او را دوست داشته و به او اعتماد و اعتقاد داشتند.
ايشان در دو دوره به عنوان امام جماعت نمونه كشوري انتخاب و معرفي شدند و مورد تشويق قرار گرفتند.
در اوقات فراغت مشغول مطالعه كتب روايي و سيره پيامبر و ائمه و تفاسير و ساير منابع فقهي بود و غالبا نيز نتايج مطالعات و آراء و نظرات خود را به رشته تحرير در ميآورد و يادداشت ميكرد. از اوقات خود حداكثر استفاده را ميكرد و لحظهاي از وقت خود را هدر نميداد در عين حال از طريق رسانههاي جمعي و اشخاص متعهد، امين و صاحب نظر اخبار و مسائل سياسي روز را پيگيري ميكرد با اين وجود به دليل نقش فراگير و پدرانه خود حاضر نميشد مستقيماً در مسائل سياسي و جناحي اظهارنظر نموده و يا نقطه نظرات خود را تبليغ كند. از چند سال قبل به عضويت شوراي فرهنگ عمومي شهرستان شميرانات درآمد و توانست در اين شورا گامهاي مؤثري در جهت فرهنگسازي و ترسيم سياستها و راهكارهاي فرهنگي و اجتماعي بردارد عضويت معظم له در شوراي فرهنگ عمومي شميران فرصت مغتنمي براي اعضاء اين شورا بود كه در هر جلسه علاوه بر بهرهگيري از آراء و عقايد فرهنگي ايشان؛ در ابتداي جلسه از دروس اخلاق و نصايح ايشان بهرهمند گردند علاوهبر اين در جلسات ائمه جماعات شمال تهران و ساير جلسات تشكيل شده معمولاً به بيان درس اخلاق ميپرداخت كه همواره مورد استقبال مستعمين قرار ميگرفت.
در يك جمله مرحوم آیت الله صفدري عالمي عامل بود. تمام هم و غم خود را صرف خدمت به مردم و جامعه مينمود. در بيان نظرات خود كه تماماً برگرفته از تعاليم و معارف غني اسلامي بود بسيار شجاع و قاطع بود. نظم و انضباط، اخلاق، خوشرويي و بزرگ منشي، تقوي و خلوص نيت و پرهيز از هواي نفس و روحيه كمك به ديگران و سعه صدر از ويژگيهاي بارز شخصيتي ايشان بوده كه زبانزد خاص و عام است.
ايشان از ابتداي سال 1388 عليرغم ابتلاء به بيماري صعبالعلاج و بارها انجام عمل جراحي و بستري شدن در بيمارستان هيچگاه سنگر مسجد را رها نكرد و با عشق و علاقه تا واپسين روزهاي حيات پر بار و معنوي خود و با تحمل سختيها و درد و رنج بسيار به امامت جماعت مؤمنين ميشتافتند. سرانجام در سحرگاه روز سهشنبه 4/12/88 تسبيح گويان دعوت حق را لبيك گفت و به ملكوت اعلي پيوست. پيكر مطهر ايشان با حضور خيل عظيم مردم و دوستداران ايشان از مسجدي كه سالها در آن اقامه جماعت مينمود، تشيع گرديد. در روز پنجشنبه هفتم اسفند نيز با حضور جمع كثيري از مردم قم مراجع عظام تقليد و نمايندگان بيوت حضرات آيات، روحانيون و طلاب و دوستداران ايشان از شهرهاي مختلف از مسجد نو به سمت حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (س) تشيع گرديد و پس از اقامه نماز به امامت حضرت آيت الله سبحاني به پيكر مطهرش در گلزار شهداي شيخان در جوار بارگاه مقدس حضرت معصومه (س) و قبور مطهر علماي بزرگ اسلام آرام گرفت. مجالس ترحيم با شكوه با حضور خيل عظيم مؤمنين علاوه بر تهران در شهرهاي قم، هرسين، كرمانشاه، خرم آباد، اصفهان و سربندان دماوند برپا گرديد. عاش سعيدا و مات سعيدا
